مردمک های لرزون چشم هاش رو روی کلمه "حکم بازرسی" که با فونت بزرگ بالای برگه تایپ شده بود چرخوند و نفس عمیقی کشید. پیشبینی اتفاقاتی که در حال رخ دادن بود نفسش رو بند می اورد؛ لب خشکیدهاش رو کمی خیس کرد و زمزمه کرد:
-ف-فعلا بیا تحقیقاتمون رو راجع به اون 3 نفر ادامه بدیم... تونستی چیزی پیدا کنی؟
چانگسو کمی متعجب از واکنش ارشدش، سری به نشونه منفی تکون داد و در جواب گفت:
-خیر قربان... نه تنها توی سیستم بلکه توی پرونده های بایگانی هم هیچ سابقه ای ازشون پیدا نکردیم.
یونگی برگه حکم رو از دست مرد گرفت و توی کشوی میز خودش گذاشت؛ روی صندلی نشست و خودکارش رو ریتمیک به میز زد و فکر کرد.
-گفتی دو تاشون کاپیتان و دیگری تاجره... پس اگه بریم بندر ممکنه چیزی دستگیرمون بشه؟
پوست لبش رو به بازی گرفت و به نقطه نامعلومی خیره شد. فهمیدن حقیقت پشت پرده راجع به اون سه مرد مرموز، موضوع مهمی بود که باعث میشد 3 مجرم احتمالی رو دستگیر کنه و از طرفی اگر همزمان با جک به سراغشون میرفت، میتونست مچ اون مرد رو هم سر بزنگاه بگیره و این داستان رو برای همیشه به اتمام برسونه. در یک حرکت از جا بلند شد و همینطور که با نامجون تماس میگرفت، کتش رو پوشید و از اداره بیرون رفت.
-نامجونا یه مورد فوری پیش اومده! دارم میرم بندر اینچئون...اونجا میبینمت.
نامجون متعجب لب زد:
-باشه هیونگ ولی تا اونجا 30 کیلومتر راه داریم... چه موردی اونجاست که به ما مربوطه؟
-بیا اونجا برات تعریف میکنم! فعلا.
چرخی به فرمون داد و به سرعت از پارکینگ اداره خارج شد. باید از این ماجرا سر در می اورد... و باید به جک نشون میداد که میتونه با روش بهتری پرونده ها رو حل کنه!
بعد از طی کردن مسافت نسبتا زیادی، بالاخره به بندر "دریای زرد" اینچئون رسید. ساعت مچیش 10 شب رو نشون میداد و امواج دریا با سر و صدای زیادی برای خودشون توجه میخریدن؛ هوا بی رحمانه سرد بود و رطوبت منطقه این سرما رو تشدید میکرد. به ماشینش تکیه زد و لوکشین دقیقش رو برای نامجون فرستاد. مدت زیادی طول نکشید که ماشین سبز رنگ نامجون کنار ماشین خودش پارک شد.
-ممنون که اومدی.
نامجون با لبخند دست مرد بزرگتر رو فشرد.
-خب...جریان چیه؟
-هوانگ وو بین، نام ایل گوک و لی اون وو... این ها اسم هایی هستن که باید با دقت راجع بهشون تحقیق کنیم! دو اسم اول کاپیتان و سومی تاجره، هیچ سوسابقهای ازشون پیدا نشده ولی تقریبا مطمئنم که مرتکب جرم شدن!
YOU ARE READING
FLORICIDE | SOPE
Fanfiction༺Floricide🥀 ┊Genre:Criminal, Angst, Romance, Smut ┊Couple: Sope, Vkook ┊Writer: Shinrai _هیچکاری نتونستم بکنم، چیکار میکردم؟ خب دوستم نداشت، به قول خودش اونقدراهم احمق نبود که یکی مثل من رو دوست داشته باشه. و بعد اون رفت. طوری رفت که من ارزو کرد...