part five

1.7K 288 58
                                    

وارد کلاس شد و به تمامی دانش آموزان نگاهی انداخت و سمت میز رفت.

_سلام، کیم تهیونگ هستم دبیر جدیدتون، برای آشنایی بیشتر از روز لیست میخونم و بلند شید تا چهره هاتون رو به خاطر بسپارم.

روی صندلی نشست و لیست حضور غیاب رو باز کرد ..

_خب شروع میکنیم.....

دقایقی گذشت و کم کم اسم همه رو خوند تا رسید به اسم..

_پارک لیام

_بله آقای کیم

با تردید سرشو بالا آورد و به اون آلفا که اصیل بودنش بیداد می‌کرد خیره شد.

سرشو تکون داد و دوباره اسم بعدی رو خوند که شکش به یقین تبدیل شد.

_پارک لوهان

_بله آقای کیم.

اوپس پس پسرای آقای پارک که دوقلو هم هستن این دوتا بودن.. مطمئن بود که پسرای همون امگای بدون رایحه است.

افراد بعدی لیست رو خوند و با تموم شد لیست اون رو داخل کیفش گذاشت و کتاب ریاضی رو بیرون آورد.

_یه امتحان همین الان میگیرم، تا ببینم چند مرده حلاجید ... یه برگه بیارید بیرون

همه بدون حرف برگه رو بیرون آوردن تا معلمی که به سخت گیری هاش معروف بود ازشون امتحان بگیره.

...

تک تک برگه هارو رد می‌کرد و خط بزرگ توی اونا می‌کشید تقریبا به آخر رسید بود و تا خواست یه خط توی برگه بکشه چشمش به فرمول های کامل و جواب های درست افتاد که با خطی خوانا و روان نوشته بود.

سریع برگه رو برداشت و با لبخند بهش خیره شد.

اسم اون دانش آموز رو بلند خوند و پشت بندش برگه رو روی میز،گذاشت و با دست های گره خورده توی هم منتظرش شد‌.

_بله آقای کیم

_تبریک میگم، تا الان فقط تو بودی که نمره کامل رو آوردی.

_آقای کیم بهتره به داداشم هم بگم بیاد پیش من چون اون هم نمره اش کامله.

با اتمام حرف دانش آموز ابروهاش بالا پرید، دنبال اسم پارک لیام گشت که با دیدن فرمول و جواب های کامل سرشو تکون داد.

اون دوتا واقعا فرق داشتند، تو مدرسه فقط اصیل بودن اون دوتا داد میزد و با این نمره های کامل و عالیشون می‌شد فهمید توی یه خانواده با اصل و نسب تربیت شدن که مفهوم خوب بودن رو توی غرور و تکبر و از بالا نگاه کردن به بقیه، نمیدونن.

_خوبه خوشحالم بین این همه دانش آموز حداقل دو تای اون ها ممتازن.

_لطف دارید

لیام ترجیح میداد تا سوالی ازش پرسیدم نشده حرفی نزنه، در عوض لوهان علاقه داشت با هر موضوعی بحث رو شروع کنه و از دیگران حرف بکشه.

ᴅɪꜱᴛᴀɴᴄᴇWhere stories live. Discover now