تضاد ترادفی با معنا که سرچشمه وجودیت هستی است.
از ابتدای خالقیت همه چیز بر این مبنای درک نشدنی از تضاد های سازنده شکل گرفته است و این قانون طبیعت است که چنانکه باهم در هماهنگی و نظم سر میکنند اما دلیلی بر معنی یافتن یکدیگر باشند.
سیاه، سفید، خوب، بد، شب، روز، زن، مرد، آب، آتش...
خواست طبیعت همیشه بر این بوده که این تضاد ها جز تناقض نسازند و نباشند.اما... تقدیر تصمیم دیگری دارد...
افسانه میگوید چنان که هر فرد با عنصر وجودی ای در درونش متولد میشود بر مبنای آن زندگی خواهد کرد و سرنوشتش را رقم خواهد زد.
ولیکن... در آن هنگام که میان دو فرد با عنصر وجود آب و آتیش عشقی جان سوز و حقیقی شکل بگیرد، کائنات هدیه ای از جنس طبیعت نثار بشریت خواهد کرد.
پرنده ای از این عشق جان خواهد گرفت معرف بر پرنده آب و اتش.
موجودی که برکت کائنات را به مردمی عرضه خواهد کرد و تا زمان جان داشتن آن عشق حقیقی برپا میماند.ولی... امان از آن روز که خلق نادان و ناسپاس چشم عقل ببند و راه جهالت پیش بگیرد. آن زمان است که همراه عشق نابود شده دنیایی نابود میشود و دوران برکت به پایان میرسد....
هرج و مرج و آشوب زندگی هارا به اسارت خواهد کشید تا زمانی که با شکل گرفتن عشقی دوباره میان تضاد زیبای آب و آتش سرنوشت پرنده ای دیگر جان بگیرد و با فرمانروایی بر کائنات رمنده نظمی دوباره بر جهان حاکم سازد.
اما چنین نجاتی راحت نخواهد بود... نه تا وقتی که افراد طماع و خودخواه منافع خود را بر نجات بشریت مقدم میدانند و دست به کتمان حقیقت میبرند....
پرنده آب و آتش
طبق گمان مردم خاستگاه تاریکمه ها و دلیل ویرانی امپراطوری عظیم قبل از مهرگان بوده است.
ESTÁS LEYENDO
𝔹𝕝𝕒𝕔𝕜 𝕎𝕙𝕚𝕥𝕖 ₖₒₒₖᵥ
Fanficداستانی، اَز فَرامُوش نَشُدَنی هایِ سَرزَمین مِهرِگان... حِکایَت آرام گِرفتَن دِل هایِ آشُفته از دِلتَنگی ها وَ؛ جَنگ هایِ نابِسامانِ اِحساسات مَنطِق دار... نَغمِه هایی جان گِرِفته اَز دِل عِشقِ خاکِستَری بَرخواستِه اَز میانِ سیاهی و روشَنی روزِگار...