عسلم!

315 46 11
                                    

؟نگران نباشید آقای جئون نمیزارم زخم روی گونه تون روی زیبایی تون تاثیری بزاره
دکتر درحالی که گونه ی جونگ کوک بخیه می زد گفت
_این مهم نیست فعلا حال جیمین چطوره؟
دکتر بخیه زدن تموم کرد و چسب زخمی روی گونه اش کشید لبخند کوچیکی زد
؟حال آقای پارک خوب میشه فقط باید چند جلسه فیزیوتراپی برن

_ممنون دکتر لی
دوباره لبخند موقتی زد و شروع به جمع کردن وسایلش کرد جونگ کوک از روی صندلی بلند شد توی آینه به چهره ی خودش زل زد
دکتر برای لحظه ای دست از جمع کردن وسایلش کشید و سمت جونگ کوک برگشت
؟اه راستی آقای جئون!

_مشکلی پیش اومده؟

؟بین آزمایش هایی که از آقای پارک می گرفتم متوجه ی ماده ی ناشناس تو خون اش شدم انگار توی این مدت چیزی به خون آقای پارک تزریق می شد

_متوجه نمیشم

؟بزارید واضح تر توضیح بدم توی این دوماهی که آقای پارک کما بودن انگار چیزی به ایشون تزریق می‌شده که باعث می‌شده سلول های محل آسیب دیده تقسیم انجام ندن
جونگ کوک اینه کنار گذاشت و با ابرو های توهم رفته به میز تکیه داد و منتظر ادامه ی حرف های اون دکتر شد
؟می تونه یکی از دلایلی که زخم آقای پارک تازه بنظر بیاد همین باشه ماده ی خیلی عجیبیه سعی می کنم درباره اش تحقیق کنم
سرشو به نشانه ی تایید تکون داد و از اون دکتر خداحافظی کرد
احتمالش می داد که توی این مدت سونو به جیمین آسیب زده باشه اما همچین چیزی با تفکر هایی که داشت جور در نمیومد سونو قبلا توی آزمایشگاه کار می کرد و مواد جدید کشف می کرد احتمالا باید اون از جیمین به عنوان یه موش آزمایشگاهی استفاده کرده باشه
_لعنتی!
مشت اش محکم به میز زد
با خودش فکر کرد که چطور انقدر عاشق اون موجود کثیف شده بود؟ با صدای در اتاقش به خودش اومد
_بله؟

؟ببخشید قربان اما آقای پارک شمارو صدا میزنن

_خیلی خب الان میام!
دست از فکر کردن کشید و از اتاقش بیرون اومد در زد و وارد اتاق جیمین شد به محض ورودش با جیمینی که برای نخوردن دارو ها مقاومت می کرد روبه‌رو شد
+گفتم که نمی خورم اینا مزه ی جهنم میدن!

؟اما این باعث بهتر شدن تون میشه لطفا
خنده ی ریزی کرد و سریع محو اش کرد و جلو رفت
_اینجا چخبره؟

؟قربان آقای پارک هیچکدوم از دارو هاشون نخوردن
اخم هاش توهم رفت و سمت جیمین برگشت سعی می کرد خودشو عصبی نشون بده اما درونش از واکنش های جیمین و حرکات اون دست از خندیدن برنمی داشت
_دقیقا مشکلت با دارو ها چیه؟؟

+بدمزه ان!

_خجالت نمیکشی؟۲۶ سالته و هنوز باید بزور دارو بخوری؟
دیگه به جونگ کوک نگاه نکرد و بجاش نگاهشو به پنجره ی اتاق داد انگار قهر کرده بود
جونگ کوک به خدمتکار اشاره داد بره بیرون تا خودش یجوری بتونه دارو هارو بهش بده
البته که جیمین لجباز ترین آدم دنیا بود!
روی صندلی کناری تخت اش نشست
_خب پاهات بهتر شدن؟
جیمین گلوش صاف کرد و سمت جونگ کوک برگشت
+اره می تونم تکون بدم!
ملافه رو از روی انگشت هاش کشید و انگشت هاشو تکون داد
+میبینی!

𝗠𝗿. 𝗣𝗮𝗿𝗸'𝘀 𝗴𝗿𝘂𝗺𝗽𝘆 𝗵𝘂𝘀𝗯𝗮𝗻𝗱|𝗞𝗼𝗼𝗸𝗺𝗶𝗻Donde viven las historias. Descúbrelo ahora