" هیونگ. اینجا!"جئون در حالی که به ماشینش تکیه داده بود دست تکان داد تا توجه هیونگش را به سمت خودش جذب کند.
پسر در حالی که به دونسنگش نزدیک میشد نگاهی به سر تا پایش انداخت و چند ثانیه تمام نگاهش قفل موهای بلندش بود که پایین سرش جمع شده بود و جذابیت پسر را چند برابر میکرد.
"هیونگ غذا خوردی؟"
جونگکوک با چشم هایی قلبی نگاهی به تهیونگ انداخت و پرسید.
"هنوز یک ساعت نشده که بیدار شدم"
به این اشاره نکرد که تمام آن یک ساعت را با وسواس در حال انتخاب لباس هایش بوده.
"حدس میزدم"
جئون در حالی که نیشخندی داشت زمزمه کرد.
تقریبا چند ساعتی گذشته بود و در حال حاضر توی چهارمین مرکز خریدی بودند که جونگکوک بهش اشاره کرده بود.
پسر کوچیکتر هر مغازه جدیدی که به چشمش میخورد را زیر و رو میکرد و با چندین باکس خرید از اونجا خارج میشد.
از شمارش خارج شده بود که چندین دفعه به اجبار داخل اتاق تعویض لباس پرتاب شده بود و نقش یک مدل را اجرا کرده بود و در محوطه مغازه مجبور به اجرای کت واک شده بود.
و پسر کوچیک تر با وسواس خیلی زیادی بهترین لباس و اکسسوری را برایش گلچین میکرد و باکس های خرید را به دست میگرفت.
مطمعن بود اگر این روند ادامه پیدا کند پاهایش را از دست خواهد داد پس..." قبل از اینکه از کره بری نتونستم برای نوشیدن مهمونت کنم."
"پس هیونگ میخواد من رو الکل مهمون کنه؟"
"الان به سن قانونی رسیدی پس نباید من رو بخاطر اغفال به نوشیدن یک پسر دبیرستانی ببرن زندان درسته؟"
جئون به سمت اولین باری که نقشه در ماشینش به او نشان میداد راند.
" رسیدیم "
بعد از پیاده شدن به داخل کلاب رفتن صدای اهنگ به قدری بلند بود که چند لحضه گوش هایش سوت کشید.
***
سرش گیج میرفت و برای راه رفتن تلو تلو میخورد.
دیشب چه اتفاقی افتاده بود..؟فلش بک به شب قبل~
"هیونگ بسته دیگه ننوش مست شدی "
صدای خنده های تهیونگ بالا رفت و دست جونگکوک را پس زد و شات دیگه ای را سر کشید.
"کی مسته؟من حتی اگه کل الکل های اینجا رو بخورم بازم مست نمیشم"
گونه هایش قرمز بود و چشم هایش خمار تر از هر زمان دیگری...
"هیچ وقت آدم های مست قبول نمیکنن که مست شدن..هیونگ بلند شو میرسونمت خونه "
جونگکوک یکی از دست هایش را روی کمر تهیونگ گذاشت و دست تهیونگ را دور گردنش گذاشت اما توجه شد از آنجایی که پسر هیچ تلاشی برای کمک به او نمیکند حرکت دادنش بسیار سخت خواهد بود پس پشتش را به پسر کرد و زانو هایش را گرفت و دور شکمش پیچید و پسر را کول کرد.
YOU ARE READING
One body and two hearts.
Fanfictionکیم تهیونگ عاشقانه پارک جیمین رو میپرسته اما چی میشه اگه عشق بچگی های اون یکهو سر و کله اش پیدا بشه و قلب تهیونگ با دیدنش دیوونه وار به قفسه سینه اش بکوبه؟ اون میتونه بیخیال جیمین بشه؟ اما اون یک هفته ام نمیتونه بدون گراند مارنیرش زندگی کنه! میت...