مثل گل رز

248 40 8
                                    

آروم چشم هاشو باز کرد زیاد خوابیده بود و احساس خستگی نمی کرد به اطراف نگاهی انداخت و با دیدن اون دختر لبخندی زد
+لیسا..؟
دختر کتاب اش اونور گذاشت و به جیمین نگاه کرد
○اوه اوپا بیدار شدی؟ گرسنه نیستی؟بزار برم برات چیزی بیارم

+ممنون
با سینی پر از غذا وارد شد سینی رو ی پاهای جیمین گذاشت و جیمین شروع به خوردن کرد نمی خواست انکار کنه اما واقعا گرسنه بود حتی یادش نمیومد که کی خواب اش برده بود
از طرفی بابت جونگ کوک کنجکاو بود احتمالا باید به شرکت رفته بود بعد از تموم کردن غذاش اونو روی میز کنارش گذاشت و سمت لیسا برگشت
+جونگ کوک کجاست؟

○برادرم رفت شرکت گفت یسری کار داره که باید انجام بده و منو آورد اینجا تا از تو مراقبت کنم
لبخندی زد و تشکر کرد یکم فکر کرد و با به خاطر آوردن اتفاقات دیروز لبخندش بزرگتر شد جونگ‌کوک دیروز برای جیمین مثل یه رویا دست نیافتنی بود احساس می کرد که بیشتر از روز های قبل احساساتش نسبت به جونگ‌کوک بیشتر شده بود اون‌رسما عاشق بود!
به مینگیو قول داده بود که جونگ‌کوک عاشق خودش کنه اما خودش اول تحت تاثیر اخلاق و رفتار های اون شد
اما بین تصورات خوب اش چیزی ذهنش درگیر کرد و دوباره سمت لیسا برگشت
+لیسا...یه سوال دارم
لیسا یکی از ابرو هاش بالا برد و کنجکاو به جیمین زل زد
+زمانی که من کما بودم چرا اینجا یا بیمارستان نبودم؟یعنی اونطور که من یادمه من تو ی خونه ی کوچیک و نا آشنا بیدار شدم
لیسا یکم فکر کرد نفس عمیقی کشید
○فکر کنم برادرم بهت نگفته اما تورو همون روز اولی که چاقو خوردی دزدیدن درواقع طوری تورو دزديده بودن که هیچ ردی ازت نبود و برادرم بعد از دوماه تورو پیدا کرد توی همون خونه
چشم هاش از تعجب گرد شده بود
+اما کی منو دزدید؟

○من زیاد درموردش نمی دونم اما انگار نامزد قبلی برادرم یعنی کیم سونو دزدیده بود
به بالشت تکیه داد و فکر کردن بهش براش عجیب بود اون حتی نمی دونست که کیم سونو نامزد قبلی
جونگ‌کوک بود و احتمالا معشوقی که اون روز یونگی درباره اش گفته بود همون سونو بود
سونو، کیم سونو اسمی که یه زمانی توی دوران دبیرستان پارک جیمین به عنوان یه فرد مشکوک شناخته می شد
جیمین هیچوقت نتونست بفهمه که نقش سونو و اکیپ اش چی بود
اکیپ مقابل اکیپ جیمین که اتفاقا بار ها اون زمان باهم درگیری هایی داشتن. همچی برای جیمین تبدیل به یه معمای بزرگ شده بود.
با صدای باز شدن در اتاق به خودش اومد و سرشو بالا آورد جونگ کوک وارد اتاق شد
○سلام اوپا!
به لیسا دستی تکون داد و سمت جیمین برگشت اما با دیدن حالت خنثی ی چهره ی جیمین کنجکاو شد
جیمین به جونگ کوک نگاه کرد و لبخند کوچیکی زد
+سلام
سلام دادنش خشک و خالی بود و انگار از چیزی دلخور بود اما در واقعیت جیمین بیش از حد درگیر معما های ذهن اش شده بود.
نگاهشو از جیمین به لیسا تغییر داد و لبخندی زد
_لیسا شنیدم که آزمون ورودی به دانشگاه داری

𝗠𝗿. 𝗣𝗮𝗿𝗸'𝘀 𝗴𝗿𝘂𝗺𝗽𝘆 𝗵𝘂𝘀𝗯𝗮𝗻𝗱|𝗞𝗼𝗼𝗸𝗺𝗶𝗻Where stories live. Discover now