part10
_من.. من نمیخام باهاتون بیام کره رئیس مین.. لطفا یکی دیگرو با خودتون همراهی کنین و از سرجاش بلند شد که بره با صدای بلندی گفتم
_کِی بهت اجازه دادم بلند بشی که بخای بری هاااا
ویو جیمین
با صدای بلندش لرزی به تنم نشست و با تن لرزون دوباره سرجای قبلیم نشستممو سرمو پایین انداختمو گفتم
_ب.. ببخشیدویو یونگی
با عصبانیت گفتم چرا نمیخای بیای ها... میدونی چه فرصت خوبی بهت دادم اون وقت تو میخای همچین فرصتیو از دست بدی ها؟باتوعم جیمین بجای سکوت حرف بزن_من.. به خاطر یسری اتفاقات نمیخام برگردم کره پس.. پس لطفا یکی دیگرو با خودتون...
_نمیشه
با التماس نگاهم کردو گفت
_چرا نمیشه رئیس مین.. این همه طراح
_ومنم بین این همه طراح تورو انتخاب کردم..
_ولی..با فکری که به سرم زد با بی رحمی بهش نگاه کردمو گفتم
_یا با من این سفر کاریو میای یا هم تورو و هم تهیونگو از اینجا اخراج میکنم... تصمیم با خودته جیمین... میدونی که ته چقدر این کارو دوست داره.. حالا میتونی بری...
دستای کوچیکشو مشت کرده بود.. میدیدم لباش میلرزه اما چاره دیگه ایی نداشتم.. تا نزدیک در شد گفتم
_تا شب فرصت داری که خبرشو بهم بدی.. تا پس فردا میخام بلیط بگیرم..ویو جیمین
تا از شرکت زدم بیرون بالاخره بغضم شکست و اشکام شروع به ریختن.. حتا فکرشو نمیکردم روزی برسه که بین یه دوراهی سخت گیر کنم... من باید چیکار میکردم؟ نمیرفتم کره تا ته که همیشه عو هرجا باهام بوده شغلشو بخاطر من از دست بده
یا برگردم به جایی که هشت سال ازش دور بودم؟چند ساعت بعد
بعد از اینکه یکم تو خیابونا پیاده روی کردم بالاخره رسیدم خونه اروم درو باز کردم و وارد خونه شدم که با دیدن ته و جیهوپ رو مبل سرفه ارومی کردم که با دیدنم سریع به سمتم اومدن که ته گفت
_چیشد...
_من.. من میرم کره ته..
هر جفتشون با دهن باز نگاهم کردن و بعد تو اغوش گرمی فرو رفتم و صدای اروم ته تو گوشم پیچید
_کار درستو انجام دادی.. خیلی برات خوشحالم موچی..
بغضمو قورت دادم و چشمامو محکم روی هم فشار دادم و بیشتر تو بغلش فرو رفتم..(همش بخاطره توعه ته)کامنت و ووت یادتون نره بوس بهتون 🥺
YOU ARE READING
kookmin (my half brother)
Romanceجیمین پسری که تو بچگیش از مادرش به دلایلی جدا میشه و با دوستش تهیونگ به امریکا سفر میکنه اما یهو چی میشه بعد از سال ها جیمین دوباره به کره برگرده و با برادر ناتنیش روبرو بشه ....