𝘊𝘰𝘭𝘰𝘳𝘧𝘶𝘭 𝘈𝘭𝘱𝘩𝘢
مقدمه:
مادر همیشه بهم میگفت کور رنگی تنها یکی از مشکلاتت جونگکوکی..... تنها یک بخش کوچیکی از دردی که قرار است در آینده باهاش مواجه بشی....میگفت میخواهد دنیا را تغییر دهد... میگفت میخواهد سفر کند...میخواست همه جای را کشف کند... میگفت دنیا خیلی بزرگ است... میگفت کشور هایی وجود دارند که درصد امگاهای مذکرشون بیشتر از بقیه جاها است... میگفت میخواد اونجاهارو پیدا کند...میگفت میدونه دارد چیکار میکند....میگفت میخواهد خانواده ی مان را نجات دهد.. میگفت نگران نباش پسرم....... مامان همیشه اینجا پیشت میمونه...میگفت جونگکوک، کوررنگی تنها یکی از صد ها مشکلت است... کیگفت پسرم... مجبورم بزارم با این یکی خودت کنار بیای.... اما در رابطه با نود و نه تای بعدی ...مامان همیشه اینجاست...مامان همیشه پیشت میمونه.
اون میگفت پسرم.... امگا بودنت چیزی که میدونم قراره سرش خیلی اسیب ببینی .... میگفت جونگکوکی ... به خاطر تو من این دنیارو تغییر میدم... میگفت مامان درستش میکنه....مادر درست میگفت!.... حتی حالا و بعد از فوتش میدونستم،مادر همیشه درست میگفت...... مادر من ، همه چیز و در عین حال هیچ چیز بود ..... مادر من نجات دهنده ی همیشگی من از دردها بود و الان؟؟؟؟
مادر من حالا دیگه نبود... نبود تا من را از دست این الفای نفهم حرف نشنو لجباز نجات دهد.....مادر من خیلی وقت بود که نبود.سلام=)
بعد یه مدت نسبتا طولانی با فیکشن جدید در خدمتتونم.... آلفای رنگها یکی از اون ایده هایی بود که کاملا یهویی به مغزم حجوم اورد... فیکشنی که گرامر نوشتاریش کاملا برعکس د لایف زیبا هستش.... ازونجایی که این فیکشن دوممه.. فکر کردم جالب میشه اگر سبک های دیگه ی نوشتاری رو امتحان کنم.... باید بابت عشق و حمایت بی دریغتون از د لایف در طی سه سال گذشته کمال تشکر رو بجا بیارم... د لایف برای من درست شبیه جونگکوک این فیکشن.. همه چیز و هیچچیز بود.... خیلی دلتنگ بودم.... حرفی نیست.... صرفا امیدوارم از خوندن فیکشن Colorfull Alpha نهایت لذت رو ببرید.....
مثل همیشه...
Love u all....:)
-Misakiمعرفی شخصیت ها:
لی سانجین
29ساله
آلفا
رایحه: نعنا
موقعیت: معاون مدرسه گِگیو سئول
(개교학교)
YOU ARE READING
𝘊𝘰𝘭𝘰𝘳𝘧𝘶𝘭 𝘈𝘭𝘱𝘩𝘢 (𝘷𝘬𝘰𝘰𝘬)
Fanfiction"𝘊𝘰𝘭𝘰𝘳𝘧𝘶𝘭 𝘈𝘭𝘱𝘩𝘢" "آلفای رنگها" جئون جونگکوک 18 ساله محو تماشای الفایی شده بود که برعکس تمام اعتقاداتش رنگ داشت!. برعکس باور هایش....یافته ها و تجربیاتش....الفای سردی که دنیای اطرافش را، بی معنی میکرد:) دنیای سرد و خاکستری جونگکوکی که با...