دزد ماهر!

234 38 10
                                    

به یونجون و حرف هاش فکر می‌کرد نمی دونست دقیقا باید به کدوم یک از موضوعات فکر کنه.
تصمیمات مهم‌زندگیش که خودش نگرفته بود یا احتمال از دست دادن جون خودش و شریک زندگیش؟
مگه یه خانواده چقدر می تونست پست باشه؟
نفس عمیقی کشید و به عکس ها دوباره نگاهی انداخت. حالا که یونجون قرار بود بره این خودش بود و اطلاعات لعنتی ای که براش بجا مونده.
فلش بک
چند ساعت قبل:
شوکه بود با هر جمله ی یونجون بیشتر از قبل به عوضی بودن خانواده هاشون می برد همه ی اونا برای خانواده هاشون فقط موش آزمایشگاهی بودن‌که سرنوشت هاشون از قبل مشخص شده بود.
عکس دیگه ای نشون جیمین داد.
°جیمین تو با کیم تهیونگ در ارتباطی درسته؟

+اره چیه نکنه پای اونم به این‌ماجرا ها بازه؟

°اره چجورم! دوست دخترش مهره ی اصلی این ماجرا هاست! درواقع خودش مثل شماها از چیزی خبر نداشت اما....خانواده اش!
هینا؟ جیمین کل مدت فکر می‌کرد که اون دختر فقط مثل خودشون دیوونه ی قلدری بود و حسابی بخاطر پول خانواده اش جوگیر شده بود اما انگاری اون هم یه موش آزمایشگاهی بود.
°خانواده هاتون از قلدری هاتون‌خبر داشتن و چیزی که اینجا عجیب ترش میکنه این‌تماس تلفنی ای که بین پدرت و پدر این دختره گرفته شده نمیخوام الان گوشش بدی اما بعدا توی خلوت خودت بهش گوش کن فقط یدونه تماس نیست بین این دوتا تماس فاصله افتاده با دقت گوش کن!

+تهیونگ هم ربطی به این تماس تلفنی داره؟

°تقریبا، خودت بهتر می‌دونی تهیونگ پسری بود اونطور که من شنیدم خیلی یهویی وارد اکیپ‌تون شد و پدرش فقط توی چندماه ثروت زیادی بدست آورد فکر می کنی تبدیل شدن از یه کشاورز به یه آدم با مقام بالا کار راحتیه؟

+نه نیست، نگو که پدر اونم مثل اون عوضی ها دست به یه کار هایی زده؟

°شک نکن! و جالبه که بدونی قضیه افتادن تهیونگ و هینا باهم برنامه ریزی هایی پشتش داشته...

+داری میگی اون کانگ عوضی فقط برای پول اجازه داد دخترش تو سن پایین مادر بشه؟

°نه نه خیلی اشتباهات پیش میاد مثل باردار شدنش جیمین ازت یه سوال دارم
سعی کرد خشم خودش مهار کنه فهمیدن این حجم از حقیقت های پشت خانواده اش براش سنگین بود نفس عمیقی کشید و به یونجون اشاره داد که بپرسه.
°اون شب مهمونی تو بودی که کیم‌تهیونگ چیز خور کردی؟

+اره و هنوز هم‌خودم نمیدونم‌چرا!

°احتمالا پدرت بر علیه تهیونگ خیلی صحبت می کرده
سرشو به نشونه ی اره تکون داد و بعد به یونجون نگاه کرد
+پدرم از تهیونگ به نوعی متنفر بود و الان احساس میکنم کم‌کم‌ یچیزایی داره یادم میاد!

𝗠𝗿. 𝗣𝗮𝗿𝗸'𝘀 𝗴𝗿𝘂𝗺𝗽𝘆 𝗵𝘂𝘀𝗯𝗮𝗻𝗱|𝗞𝗼𝗼𝗸𝗺𝗶𝗻Where stories live. Discover now