part 1

18 0 0
                                    

تهیونگ بر اثر یک تصادف شدید چشماشو برای همیشه از دست میده و قلبش سرد و یخی میشه و برای اینکه بتونه زندگیشو ادامه بده به یک پرستار نیاز داره
حلا چی میشه تهیونگ به یک فرشته شر و شیطون که به خاطره کاراش انسانش کردن رو به رو بشه؟

کیم تهیونگ
۲۹ سالشه
به خاطره تصادف نابینا شده ولی میتونه خوب شه
صاحب‌ مدرسه و صاحب کمپانی گوشی
پارک جیمین
۲۷سالش شده
یک فرشته ی شر و شیطون بود که یک کار اشتباهی انجام داده و الان تنبیه هست
....
V

سومی: آقا میخواید برید بیرون
تهیونگ : نمیخوام
سومی: ولی آقا
تهیونگ: یک کلمه نمیخوام
اقای کیم :پسرم تهیونگ چرا انقدر عصبی هستی
تهیونگ: لطفا بگین برن بیرون
آقای کیم: چشم پسرم
آقای کیم: برین بیرون الان
آقای کیم: راضی شدی قشنگم؟
تهیونگ: کاری داشتین
آقای کیم: پسرم بزار پنج دقیقه بگذره از منم خسته شو
تهیونگ: آپا حوصله ندارم
آقای کیم: تهیونگم . برای اینکه بتونی ادامه بدی پرستار نیاز داری
لطفا با زبونت اذیتشون نکن
گناه دارن
کسی کمکت نمیکنه چرا نمیفهمی
تهیونگ: تموم شد؟خیلی تاثیر گذار بود
آقای کیم: آدم نمیشی تو پسر
آقای کیم: پاشو بریم هوا خوری
پاشو
تهیونگ: کسی حاضر نشد بهم چشمشو اهدا کنه
آقای کیم: نه هنوز پسرم نه
...
فرشته ی نگهبان: جیمینننننن شیییییییییییییییییی این دفعه پارت میکنممممممم رفتی جهنم به شیطان گفتی بسم الله شیطان ۲ روز از ترسش قایم شدههههههههههعه
جلوی حوری ها بالاتو جوری باز کردی که همه غش کردننننن من به تو چی بگم بچههههههههههه
جیمین: اوه اوه اوضاع خیته
عمو جون قشنگممم ببخشید دیگه تکرار نمیشههه
عمو: تو فرشته نمیشی. بچه دارم برات
ببین یک پسر به اسم تهیونگ
سر تصادف چشماشو از دست داده و قلبش سیاه شده
تو پرستارش میشی فهمیدی؟؟؟
جیمین: من گوه خوردم
عمو: همینی که هست فردا میری

*فردا*

جیمین: ای خداا من غلط کردممم خودتت بهشون چیزی بگوووو دیگه قول میدم فرشته ی خوبی باشم
جیمین: یا ابلفضضصضض این خونست یا قصرههههه
اینجا جون میده واسه کار کردن به به
جیمین:خب خدایا نظرم عوض شد بزار یکم اینجا بمونم
جیمین: یا خدا این صف به این بزرگی چیه
جیمین: آقا ببخشید اینجا چه خبره؟ مگه نذری میدن.؟
آقا: وا نمیدونی هممون برای شغل پرستاری از آقای کیم اومدیم
هم خوشگله هم زیاد پول میدن
جیمین: اهان
ولی چرا این همه
آقا: چون میگن همه رو قبول نمیکنن
جیمین تو ذهنش*اونو که من میبرم ههههه*
Jimin pov

والا نمیدونم چی شد ولی بعد چند ساعت هرکسی میرفت تو یا لباسش پاره بود
یا صورتش چنگ زده بودن
یا گریه میکرد
جیمین بدبخت شدی
گاوت ۳ قلو زایید
بل اخره بعد هزاران استرس نوبت من شد
خدایا خودتت به دادم برس
وقتی رفتم تو با یک فرشته ی زیبایی ملاقات
ولی فرشته با اخلاق سگ
تا پامو گذاشتم تو فقط بهم تیکه انداخت
تهیونگ : چقدر عطرت بوی بدی میده
جیمین: به بزرگی خودتت ببخش
تهیونگ: قدتت چنده
جیمین: ۱۷۴
تهیونگ: اوهوع تو جوجو هستی که پس
چجوری یک جوجو میخواد مراقبم باشه
جیمین: من مراقبتونم
تهیونگ: یکی میخواد مواظب تو باشه
تهیونگ : بندازیدش بیرون
جیمین تو ذهنش این چرا داره شوتم میکنه بیرون ولی غرور مهم تره
جیمین: باشه ما رفتیم
آقای کیم: براش اتاق بدید
جیمین: هن؟
تهیونگ:هااا
تهیونگ:این تو خونه من نمیمونه
کیم: تهیونگ‌تو به یک پرستار نیاز داری و این همون پرستاره
هم مهربونه هم سابقه داره به ایشون اتاقشونو نشون بدید
تهیونگ :عمراااا

جیمین تو ذهنش یا خدا اینا تکلیفشون با خودشون روشن نیست من چجوری قرار اینجا بمونم
اقای کیم: تهیونگ‌ میخوای اون روی سگمو بالا بیاری
تهیونگ: زهرت میکنم پارک جیمین
کیم‌: مگه بهتون نمیگم ببریدش اتاقش؟
سومی : چشم
Jimin
با اون زنه که اسمش سومی بود از آسانسور خونشون بالا رفتیم بعد انقدر اینور اونور چرخید قاطی کردم به خدا من تو این خونه گم میشم آخرش و بله بعد چند دقیقه به اتاقم رسیدیم
سومی: اینجا اتاقتونو و این قانون این خونه
جیمین: یاااا این چرا اندازه ی ۷ تا کتاب عادی هست.؟؟؟؟
سومی: اینجا قانون هست ببخشید من مرخص میشم
جیمین : ببخشید ولی من خونه رو کامل نمیشناسم گم میشم هاا
سومی : فردا راجبش حرف می‌زنیم خدافظ
جیمین : خدافظ
Jimin
رو تختم ولو شدم
هرچی نباشه تخت و اتاق خوبی هست
ولی با رفتار اون پسره به جرئت میتونم بگم خرم دوقولو زایید
از کی انقدر زود به زود خر یا گاوم حامله میشن؟
داشتم به این چرت و پرتا فک میکردم که خوابم برد

سلام قشنگای مننن💋
خوبیننن❤️
اگه ایرادی چیزی بود خودتون به بزرگی خودتون ببخشید

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 21 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

why you?( مینوی .سپ .نامجین)Where stories live. Discover now