#چپتر دو: آینده ی مورد انتظار
Song: "Dhoop" by Shreya Ghoshal
~~~~~
جیمین زمانی که موفق شد بدون این که گیر بیفته به داخل عمارت بره آهی کشید.
دستش را محکم روی قسمتی از هانبوکش که کوزه ی سفالی کوچک در آن محافظت می شد قرار داده بود. او نمی توانست ریسک کنه تا کسی بهش مشکوک بشه و آن کوزه را پیدا کنه. اگر کسی، منظورم هر کسیه در مورد اون بفهمه، رازش به بیرون فاش میشه. و بعد قیامتی بر پا خواهد شد. و کسی که باعث و بانی این اتفاق میشه کسیه که قراره به زودی همسرش بشه، آلفا لیسا.
جیمین چیز زیادی به یاد نمی آورد حداقل از زمانی که لیسا را می شناخت. فقط می دونست روزی افرادی را داشت که به آنها خانواده می گفت. او یک بچه ی شاد و معمولی بود که یک روز پدر و مادرش هنگار شکار فوت کردند و بعد او زیر بال و پر پادشاه بوسان گرفته شده بود. حداقل این چیزی بود که به او گفته بودند. او اون زمان خیلی کوچیک بود.
از اون جایی که جیمین چیز زیادی به خاطر نداشت، دقیقاً به یاد نمی آورد که از چه زمانی شروع به استفاده از اون دارو کرده است. اما سخنگوی ماه که اون رو تنها یک بار اونم زمانی که بچه بود ملاقات کرد به پدر و مادرش توصیه کرده بود که رایحه اش را بپوشاند. دلیلش پنهان ماند و هیچ وقت بهش گفته نشد. هر وقتم که می پرسید تنها یک جواب دریافت می کرد.
" این چیزی است که الهه ماه توصیه کرده. اگر اون بخواهد، رایحه ات در زمان مناسب آشکار میشه."
با یادآوری همون کلماتی که بهترین دوستش و قبل از او پدرش بهش گفته بود، آهی کشید.
جیمین زیبا شده بود، خیلی زیبا. همان طور که لیسا می گفت، با گذشت هر سال اون به نحوی زیبایی بیشتر به دست می آورد و حتی مسحور کننده تر می شد. او پوست نرم و رنگ پریده ای داشت که قرمزی آرنج زانو هایش را تحسین کند. مو های بلوند نرم اما براق که همیشه روی پیشانی اش هاله ی نرم می ساخت. چشمان عمیق آبی او می توانست به راحتی هر کسی را تسلیم کند. لب های صورتی گوشتی که باعث مرگ شما می شد و شما حتی
از این بابت عصبانی هم نمی شدید. و بالاتر از آن، منحنی های بدن ظریف، باریک و در عین حال شیفته ی او.....تعجبی نداشت که لیسا به محض ورود به بزرگسالی او را نامزد کرده بود. و هیچ کس در بوسان هیچ مخالفتی نکرد، زیرا آن ها همچنین می دانستند که زیبایی مانند جیمین قرار است ملکه بوسان شود. و ناگفته نماند، هیچ کس هرگز سعی نکرد از مسیر آلفای جوان لیسا عبور کند.
لیسا همیشه هر چیزی که بهش علاقه داشت یا می خواست رو به دست می آورد. لحظه ی که جیمین رو در کودکی دیده بود، او را خواسته بود. همیشه بهترین ها را براش فراهم می کرد.
از انواع لباس های درجه یک گران قیمت هانبوک گرفته تا عطر های نفیس، او همه چیز بهش می داد. حتی اگه جیمین ازش درخواست نکرده باشد. او براش یک عمارت جداگانه فراهم کرده بود که تا زمانی که ازدواج نکردند آن جا بماند. کارمندانی براش فراهم کرد تا ناراحت شود. اما این به آن معنا نبود که او را تحت نظر نداشت. او را از ملاقات با افراد خارج از رده خود، چه آلفا و چه بتا، منع کرده بود. و آهسته آهسته او را از رفتن به خارج از عمارت ممنوع کرده بود.
KAMU SEDANG MEMBACA
PARCHED
Manusia SerigalaName: Parched Writer: NeVeRmInD1317 Translator: Rahil Up: Sunday مقدمه: جئون جونگ کوک، مردی مرموز و خطرناک که برای بیزینس و مسائل کاری مجبور میشه به بوسان سفر کند.خاندان سلطنتی بوسان حاضر به انجام هر کاری بودند تا از وجود هر گونه مشکل و درگیری با ای...