پارت یازدهم🧑‍⚕️🏥

68 17 10
                                    

JIN

باورم نمیشه قرصای زد هیتم رو فراموش کردم بخورم.
به زور جلوی خودمو گرفته بودم که ناله نکنم یا به بازو های آقای کیم نگاه نکنم!

چند تا قرص انداختم بالا

آرجی:حالا انگار چیشده!هیت شدی دیگه چیز خاصی نیست!

جین:توی اتاق آقای کیم!جلوش هیت شدم!دلم میخواد یه دل سیر گریه کنم!

و شروع کردم به حالت فرضی گریه کردن!

آرجی:پاشو خودتو جمع کن!بیمارستان کار داریم!

جین:مثلاً گرگمی!

آرجی:چون گرگتم دارم میگم پاشو برو بیمارستان!

به حرف گرگم گوش دادم و رفتم بیمارستان ولی محض احتیاط قرصامو هم بردم!

توی بیمارستان بودم که صدای گوشیم بلند شد!
سونگ کانگ بود!

جین:بله کانگ؟!

سونگ کانگ:جین بیا طبقه سوم!

جین:برای چی؟

سونگ کانگ:آقای کیم کارمون داره زود بیا تا دیر نشده!

جین:باشه الان میام!

گوشیو قطع کردم و توی دلم گفتم:آخه مرتیکه من تو اتاقت بودم چرا چیزی نمیگییییی؟!
و با سرعت رفتم سمت آسانسور!
و رفتم داخلش افراد داخل آسانسور با تعجب داشتن بهم نگاه میکردن!

آروم زیر لب گفتم:روی صورتم چیزی هست مگه؟

رفتم یه گوشه وایسادم و سرمو زیر انداختم!
که متوجه شدم یه نفر کنارم وایساده!سرمو بالا آوردم و با چشمای اژدها گونه آقای کیم چشم تو چشم شدم!
که با تعجب داشت نگاهم میکرد!

آرجی:اینا چشونه همش ذول زدن بهت؟

جین:نمیدونم!

سمت راستمو که اینه بود نگاه کردم!
چشمام اندازه تخمام گرد شد!

صورتم از قبل رنگ پریده تر شده بود!رسماً شبیه مرده ها شده بودم!

یه قدم عقب برداشتم که به آقای کیم برخوردم!
با ابروی بالا پریده داشت نگاهم میکرد!
به چشمای هم خیره بودیم که صدای باز شدن در آسانسور مارو به خودش اورد و چند نفر دیگه سوار آسانسور شدن و من و آقای کیم رفتیم عقب تر!
و من رسما دیگه توی بغلش بودم!
صورتم سرخ شده بود و نامجون ذول زده بود به من!
از خجالت سرمو انداخته بودم پایین ولی پوزخندشو دیدم! و یه نفر از پشت بهم برخورد و من بیشتر توی بغلش رفتم و دستام ناخواسته روی سینه هاشو افتاد!
سرمو بالا آوردم اینبار هردو با تعجب به هم نگاه میکردیم!
مطمئنم مثل لبو سرخ شده بودم و حالا که رنگم پریده بود مشخص تر بود!
صدای باز شدن در آسانسور اومد و همه از آسانسور خارج شدن به جز ما!
به خودم اومدم و زود دستمو برداشتم و رفتم طرف دیگه ای از آسانسور

love hospitalTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon