بعد از چک کردن دوباره ی جیمین خیالش از اینکه اون خیلی وقته به خواب رفته راحت شد از خونه بیرون اومد و سوار موتورش شد اون هنوز برای خوندن اون وصیت نامه ی مرموز آماده نبود اما نمی تونست از فکر کردن به اون دست برداره.
به محض ورود اش به جای همیشگی تعظیم ها مثل همیشه براش آماده بود جونگ کوک رئیس یکی از بزرگترین باند های کره توی این چند وقت حتی فرصت نداشت که برای باند اش وقت بذاره دستیارش سریع کنارش ایستاد.
؟خوش اومدید آقای جئون دنبالم بیاید شیطان خاموش منتظرتونه
اسم های مستعار توی باند جونگ کوک ضروری بود هیچکس نباید با اسم خودش صدا زده می شد.
دنبال دستیارش وارد اتاقی شد اون مرد روی صندلی منتظر جونگ کوک نشسته بود، اشاره داد تا همه برن تنها بشن خودش روی صندلی روبهرو اش نشست و نفس عمیقی کشید.
_خب اون وصیت نامه کجاست؟؟مطمئنی میخوای بخونی؟
_مثل اینکه تو زودتر از من از محتوای داخل اون خبر داری نه؟
مرد تک خنده ای کرد و دوباره روبه جونگ کوک برگشت.
؟منم مثل همه ی آدم ها فقط کنجکاو بودم
با تردید وصیت نامه رو از جیب اش بیرون آورد یبار دیگه برای اطمینان از تصمیم جونگ کوک بهش نگاه کرد و اون هم تایید کرد که واقعا وصیت نامه رو می خواست.
وصیت نامه رو توی دست های جونگ کوک گذاشت و بلند شد
؟من میرم بهتره توی خلوت خودت بخونی مراقب جیمین باش فعلا!
دستی بهش تکون داد و بعد توی اتاق تنها شد حالا خودش بود و آخرین حرف های برادر کوچیکترش برادری که هر چند نشون می داد ازش متنفره اما از درون از خودش هم بیشتر ازش مراقبت می کرد.
نفسش بیرون داد و وصیت نامه رو باز کرد بیت و بیت با دقت می خوند.این سوبینه و دقیقا نمی دونم چرا باید توی این سن یه وصیت نامه برای خودم بنویسم چند شبی هست که احساس می کنم یکی دنبالمه و قصد کشتن منو داره البته بی دلیل هم نیست من نباید وارد خط قرمز خانواده ام می شدم نباید درباره ی گذشته شون می فهمیدم من اشتباه کردم اما یه اشتباه شیرین اشتباهی که مطمئنم جون برادرم و افراد دور و برش نجات میده برادرم مثل من برای اونا یه عروسک خیمه شب بازیه من نمی خوام اینطور بشه من نمی خوام برادرم به سرنوشت من دچار بشه اینکه بفهمی پدرت قصد جونت داره خیلی بد نیست نه؟ اما من پسرشم خوناون توی رگ های منه اما مثل اینکه برای اون مهم
نیست چون من مثل آدم های دیگه اش تحت فرمان اش نبودم من توی کار هاش دخالت کردم توی راز هایی که سالهاست توی اون خونه دفن کرده بود دست درازی کردم مادرم جدیدا داره سعی می کنه جونگ کوک درست مثل من از دایره ی خانواده پرت کنه بیرون لطفا یونجون لطفا نزار کسی بهشون آسیب برسونه می دونم که با برادرم بودی کل مدت می دونستم نمی خوام انکار کنم اما آسیب دیدم ولی چون هم برادرم و هم تورو دوست داشتم و ترس از دست دادن تون برام سخت بود سکوت کردم وقتی شب ها سعی می کردی بهم قرص خواب بدی من اونارو نمی خوردم اما برای اینکه تو شاد بشی وانمود می کردم که خوابم برده تا تو بتونی از اونجا بری می دونم که برادرم عاشقت نبود چون اون یکی دیگه رو دوست داشت اما چیزی نگفتم که یوقت دلت مثل من نشکنه احساس می کنم خیلی طولانی شد اما برای آخرین جمله می گم که یه پوشه ی خیلی مهم توی خونه ی خانواده ی کانگ هست نمی خوام خودتو به خطر بندازی اما اونو گیر بیار و روش تحقیق کن اون پوشه
برای گیر انداختن خیلی هاشون کافیه.
YOU ARE READING
𝗠𝗿. 𝗣𝗮𝗿𝗸'𝘀 𝗴𝗿𝘂𝗺𝗽𝘆 𝗵𝘂𝘀𝗯𝗮𝗻𝗱|𝗞𝗼𝗼𝗸𝗺𝗶𝗻
Fanfiction(شوهر بد اخلاق آقای پارک!) چی میشه وقتی پارک جیمین مجبور با ازدواج با پسری میشه که توی دوران نوجوانی اش سر اون قلدری می کرده و در حد مرگ اذیتش می کرده؟ و حالا آیا اون پسر نقش شریک مهربون جیمین میگیره یا به دنبال انتقام از اون بابت سالهای گذشته است؟...