دراکو احساس تهوع میکرد. سفر با رمزتاز همراه با گرمازدگی آزار دهنده و سپس شنا کردن در آب سرد، باعث شد که او تلو تلو خوران در آغوش پاتری بیفتد که خود را برای جلوگیری از افتادنشان سفت نگه داشته بود.- "تبریک میگم هری و دراکو"
این صدای بلند لی جردن بود که باعث شد دراکو در گوش هایش درد شدیدی احساس کند.
- "شما اولین تیمی هستید که چالش رو تموم کردید"
دراکو که تلاش می کرد فضا را مدیریت کند و این واقعیت که با بالا تنه ی برهنه در آغوش پاتر افتاده را نادیده بگیرد جواب داد: البته که هستیم.
او همینطور سعی کرد به این موضوع که دوربین ها در حال ضبط هستند توجه نکند. با این حال از پاتر فاصله گرفت و به روی خود نیاورد که خیس است و شلوارک مشنگی به پاهایش چسبیده است.
- "به عنوان برندگان این چالش، هر دوی شما برنده نسخه اول نیمبوس تاندربولت شدید!
بهترین قسمتش اینه که از حذف شدن نجات پیدا کردید. همچنین شما میتونید که از بزرگترین کلبه در فانتوم رنچ استفاده کنید علاوه بر این، یک وعده غذایی خصوصی هم خواهید داشت که در این صورت نیاز نیست برای غذا خوردن به غذاخوری عمومی با مشنگ ها و سایر رقبا برید. این هارو میتونید یک پاداش اضافی از سمت تولید کنندگان مسابقه در نظر بگیرید. تبریک میگم پسرها..!
فردا صبح دوباره میبینمتون!"
لی بعد از اتمام حرف هایش همراه با گروه کوچکی که همراهی اش می کردند از کلبه خارج شد. دراکو از خستگی به نزدیک ترین صندلی تکیه زد. البته کاملا هم صندلی نبود فقط چیزی شبیه به آن بود. این صندلی از چوب خیلی سفت و ناصاف ساخته شده بود و به نظر میرسید که یک کودک ششساله آن را سرهم کرده باشد.
پاتر که وسط کلبه ایستاده بود و وسایلشان را در دست داشت، با تعجب به اطراف اقامتگاهشان نگاه کرد: این بزرگترین کلبه است؟؟؟
به جز "صندلی" که دراکو روی آن نشسته بود، یک میز کوچک و کثیف، یک سینک یا روشویی با کاسه و پارچ، یک قفسه با چهار کتاب کهنه و یک تخت کوچک دو طبقه، وجود داشت. یک صندلی مشابه با صندلی دراکو نیز در کنار دیوار نزدیک تختها قرار گرفته بود.
یک دستگاه تهویه هوا نصف قسمت پایینی یکی از پنجره ها را پوشانده بود و باد سردی به داخل اتاق می وزید؛ دراکو در آن لحظه واقعا از آن دستگاه راضی بود، هرچند که با توجه به بدن لخت و شلوارک خیسی که به پا داشت خیلی زود احساس سرما کرد. در این فکر بود که چگونه از پاتر درخواست کند تا لباسش را دوباره بدهد.
دراکو با تعجب پرسید: این دوتاش تخت خوابه مگه نه؟
پاتر به نشانه تایید سرش را تکان داد: تختهای دوطبقه. من میخوام بالا باشم.*
KAMU SEDANG MEMBACA
THE INCREDIBLE RACE
Fiksi Penggemarفنفیکشن ترجمه ای از سایت livejournal خلاصه: هری پاتر و دراکو مالفوی، کاراگاهان وزارت سحر و جادو، به تصمیم وزارتخانه مجبور میشنود تا برای ترغیب جادوگران به خرید تلویزیون های مشنگی، کنار هم و به عنوان هم تیمی به یک مسابقه جهانی تلویزیونی بپیوندند. غاف...