رزی: چیه جنی تو چه مرگته؟ انقد وسط بازجویی زنگ زدی که کل تمرکزمو گرفتی و من تقریبا گند زدم
جنی: لیسا
رزی: منو از وسط کارم کشیدی خونه که اسم اونو بیاری
جنی: اون زندس
رزی: الان به چه دلیل فاکی اینو میگی
چشمامو ازش گرفتم و به صفحه تلویزیون خیره شدم
رزی: مسخره بازی درنیار میگم منظورت چیه که اینو میگی
جوابی ندادم ضربان قلبم گاه بالا میرفت و گاه انقد پایین میومد که نزدیک بود...
به سمتم اومد و بازومو گرفت تا مجبور شم به چشماش نگاه کنم
رزی: جنییی
تو صورتم داد زد
جنی: چرا هیچ وقت فیلمی که از مراسم خواستگاریت گرفتی رو ندیدی
رزی: این الان مسئله مهمیه؟
جنی: اونقد مهمه که لیسا توش هست
رزی: چرا چرت و پرت میگی اون هفت ما بعد از تصادف لیساس
جنی: آره پس بیا بشین ببین به گوشه چپه تصویر نگاه کن
درسته صداش واقعا کمه اما میشه فهمیدفیلم:
* لیسا: امیدوارم از دیدنم خیلی شوکه نشی ولی من واسش خیلی هیجان دارم متاسفم که اونجوری شد و انقد زمان برد بهم فرصت بده تا همشو برات جبران کنم
گارسون: متاسفم ولی ممکنه که یکم اون ور تر بایستین؟
لیسا: مشکلی وجود داره ؟
گارسون: ی خانم این قسمتو اجاره کرده تا از پارتنرشون خواستگاری کنه و خب شما جلوی دوربینی که اینجا گذاشتن ایستادین
لیسا: اوو متاسفم اصلا متوجهش نشدم الان فیلمشونو خراب کردم؟
گارسون: نه نهایتا این قسمتو میبرن هنوزم که خودشون نیومدن جای نگرانی نیست
لیسا: براشون خوشحالم و احتمالا طی یکی دو روز آینده ازتون بخوام اینکارو برای من بکنید
گارسون: حتما کافیه روزشو با مدیریت هماهنگ کنید
لیسا: کدوم میز به اسم کیم رزرو شده
گارسون : باید اجازه بدین تا چک کنم
لیسا: ممنو.....
گارسون: اومدن
همین که ما توی فیلم دیده شدیم چن قدم جلو اومد
لیسا: جنی
همون لحظه ای که رزی جلوی پای من زانو زد توی جاش یخ بست
لیسا: داری چه غلطی میکنی چه
وقتی لب هاشو بوسیدم
دستای لیسا برای پاک کردن اشکاش بالا اومد و با سرعت از کادر دوربین خارج شد *
ESTÁS LEYENDO
I was never afraid of you (jenlisa)
Fanficمن هرگز از تو نترسیدم(جنلیسا) این ی شوخی لعنتی نیست جنی من مطمئنم به آدم اشتباهی اعتماد نکردم این فاصله هر چقدر که باشه بازم تو مثل یه بچه کوچولو به آغوش من برمیگردی نه از سر لطف به من تو واسه آرامش و ادامه دادن بهم نیاز داری بهت اجازه میدم ا...