part sixteen

2.9K 390 121
                                    

های بیبی ها اومدم پارازیت بندازم اول کاری..

دخترا، اگه ووت و کامنت ها کاهش پیدا کنه.. شرطی میشه و واقعا باب میلم نیست شرطی کردن فیک.. اما توقع دارم ووت بدید و کامنت بزارید برام.

ممنون لاولی هام.

(ادیت نشده) سوتی های گفتاری احتمالا دادم.. تا قردا ادیت میزنم.

•.•
•.•
•.•

تقه ای به در وارد کرد و منتظر شد تا جوابی رو از سوی فرد پشت در بشنوه.. بعداز یک هفته دوباره به بیمارستان برگشته بود و نگاه متعجب و لحن های متعجبی که باهاش برخورد داشتن احساس شرم رو بهش تزریق میکرد..

اما نگاه اونا روی مارک سیاه و سرخ که با طرح ریشه ای از برگ های سیاه با پروانه های کوچک و بزرگ که از شاهرگ امگا تا زیر لباسش پنهان شده بود، بود و متاسفانه جیمین به کل این موضوع رو فراموش کرده بود

_بله؟

صدایی که شنید مجوزی بود برای ورودش و اعلام حضور کردنش، یک هفته تمام بیمارستان نیومده بود و حالا بعداز ملاقات کوتاهی که با استاد شین داشت، اینجا و در بیمارستان پشت در اتاقش ایستاده بود و قرار بود صحبتی کوتاه داشته باشند.

دستگیره در رو با دستش به پایین کشید و وارد اتاق رئیس بیمارستان شد.

_سلام استاد

_بیا داخل پارک، منتظرت بودم
در رو کامل بست و با دستایی که جلوش حلقه شده بود کامل وارد شد و به میز سفید که با پرونده ها و پوشه های مختلفی پوشیده شده بود نزدیک شد.

_استاد لیست بیمارهام رو لطف میکنید؟

شین پوشه ای رو به از روی میز برداشت و همونطور که از روی صندلی چرخ دارش بلند میشد سمت جیمین گرفت

نگاه پر از ابهتش لرزی رو از تن جیمین گذروند

هرچقدر که بیرون از محیط کار نرم و مهربون بود، داخل محیط کار با یه اشتباه، بدبختی رو به روت میاورد یا اون نگاه سرد و خشنش.

_برو، وقتت رو تلف نکن، زیادی استراحت کردی.

جیمین لبخندی زد و با تعظیمی پشتش رو به استاد کرد و سمت در راه افتاد که صدای خونسرد استادش رو شنید.

_توقع داشتم وقتی به محیط کار میایی مارکت رو بپوشونی پارک جیمین

_اوه... شتتتتتتت

با تعجب سمت استاد چرخید و با دست های بی حال که کنارش افتاده بودن به استاد خونسردش خیره شد.

_مطمئنم هم.. همهههههه دیدنننننن... شتتتت.. چیکاررر کنمممم. چجوری این گند و بپوشونم

_تو یه بار مارکت رو به همکارات نشون دادی پارک.. اما خارج از محیط کاری بوده، اما میدونی که قوانین بیمارستان چیه هوم؟

ᴅɪꜱᴛᴀɴᴄᴇ|completedМесто, где живут истории. Откройте их для себя