با حس دستی روی باسنش لباش رو همراه پلک هاش بهم فرد.
با اخم و صدای رعب آور و در عین حال دخترونه ای به فرد کنارش غرید_دستت رو بکش تا خوردش نکردممرد با چشم های لبریز از بهت و ترس سریع دستش رو برداشت و دور شد.
یونگی از طریق بینیش نفس عمیقی کشید و زیر لب زمزمه کرد_دیکم تا دسته توت کوک گفتی نمیری ولی الان معلوم نیست داری کی رو به فاک میدی.
زیر چشمی به مینسونگ و مینهی نگاه کرد که داشتند لب های همدیگه رو میجویدند.
صورتش حالت چندشی گرفت و ایشی به اون زوج جلو چشماش گفت.باز به حالت افسرده برگشت. اصلا از سر و وضعش راضی نبود صورتش ظریف و دخترونه شده بود.
خوشبختانه بافت قرمزه راه راه سفید و مشکیش گشاد بود و با چند بار اصرار ، جونگکوک و مینسونگ راضی شدن از خیر سوتین بگذرند.
شلوار سیاه نچندان جذبی همراه با بوت مشکی ساق داری پوشده بود ، چند زنجیر نازک و ظریف به شلوارش جلوه بخشیده بود.
یونگی زیبایی درخشنده ای داشت.
و اون اینو نمی خواست. نمیخواست چون فاکینگ دختر شده بود.این جاذبه به چشم فردی که اون سمت، پشت میز نشسته و داشت از لیوان کوکتلش لذت میبرد رسید.
جیمین لیسی به لبش زد و با چشماش اون گربه دختر نمارو بلعید.
نگاهی به جین و تهیونگ که در پیست رقص مشغول پیچ و تاب دادن به تنشون بودن انداخت و وقتی مطمئن شد حواسشون پیش اون نیست لیوانش رو بالا کشید و با اعتماد بنفس سمت اون دختر دلربا رفت.
وقتی بهش رسید رو صندلی کنارش نشست و به نیم رخش نگاه کرد.
چند ثانیه وقت برد تا اجزای صورتش رو که شباهت انکار نشدنی به گربه داشت رو برسی کنه.
زیبایی بدون نقصی داشت و همه اجزای صورتش مکمل هم بودند. پوستی به سفیدی برف اوه... چشماش اونا خیلی درشت بودند و مشکی،مثل شب البته با اون درخششی که مثل ماه تو آسمونه شبه . گونه های برجسته و هاله صورتی روی شون که پودر رنگی تاثیر به سزایی به این موضوع داشت . بینی ظریف و در اخر لب های قبلی شکلش که رژ قرمزی اون هارو وسوسه انگیز میکرد.
داشت باچشماش صورتش رو کنکاش که....."نگاهت معذبم میکنه. بس کن"
دختر بدون نگاه کردن بهش لب زد.جیمین که فهمید نگاه کردنش طولانی شده بود و لو رفته لبش رو با خجالت گزید و سرش رو پایین انداخت
لب زد_ ببخشید" لعنت،لعنت بهت جیمین مثلا اومدی مخ بزنی همین اول ریدی"
شروع کرد با انگشت هاش بازی کردن.
اصلا درک نمیکرد پس اعتماد بنفس چند دقیقه پیشش کجاست؟ الان حس جوجه خیس زیر بارون رو داشت.کاش اصلا سمت این گربه نمیومد .زیر چشمی نگاهش کرد نچ خیلی خوشگله.
یونگی که دید پسر کنارش به طرز مزخرفی در حال خود خوری هست و احتمالا الان از حال میره سرش رو به طرفش چرخوند و مخاطب قرارش داد_چرا بهم زل زدی؟
KAMU SEDANG MEMBACA
𝗦𝗵𝗶𝗻𝗶𝗻𝗴 like a star|Vk
RomansaNameະ درخشان مثل ستاره Genreະ رمنس،اسمات،درام،انگست،کمدی(کمی)، Couple ະ Vkook,yoongmin,namjin,hopi(a boy) Writerະ harmony تو تاریکی غوطه ور بود تلاشی هم برای نجات از تاریکی نمی کرد شاید چون به این سیاهی عادت داشت حتی اگه شانسی برای پیدا شدن نوری ب...