ممنونم که این فیک رو برای خوندن انتخاب کردین٭
..................................................................................
part1
یک سپتامبر بود، پسرک. دوباره مثل تمامی این هفت سال با شروع سپتامبر غیب شده و به منطقه خودش پناه برده بود
تا با یاداوری خاطراتش کسی شکستنش را نبیند، نبینند که چطوری با یاداوری ترک عزیزکرده اش درهم میشکند ...با تکان دادن سرش افکارش را پس زد و با قدم های شمرده راهش را به سمت پناه گاهش ادامه داد...
نگاهش به سمت زیر زمین افتاد
زیرزمینی که فقط خودش و افراد رده بالا از وجودش خبر داشتندرد روم! درسته پسرک ایدهی ساخت و طراحی این مکان را داده بود حتی طراحی ساخت ان
را به عهده گرفترد روم از نظر او یک صفینه ای پر از خون بود...
مکانی به مجهزیه یک صفینه ولی پر از خون.
با رسیدن به راهروی پر خاطره از فکر رد روم کنده شد و
با تک خند کوتاهی سرجایش مکث کرد
با غرور به شکارهایش خیره شد
تابلوهایش!!
تنها بخشی از شخصیت قبلی اش که زنده نگه داشته بود
کسی از وجود همچین بخشی از او خبر نداشت
از نظر پارک جیمین چیزی به زیباییِ تابلو هایش وجود ندارد ولی ایا این داستان پشت تابلو ها هم به همان زیبایی بود؟!با ریختن جک دنیلز در لیوانش به سمت سه پایهی وسط اتاق راهش را کج کرد
با برداشتن ملحفه سفید روی آن طرح نصفه نیمه روی تابلو را دید و با لبخند کجی به سمت کمد گوشه اتاق رفت هنگامی که لوازم و قلمو ها و رنگ های لازمه را بررسی میکرد...از جیب داخلی ژاکت چرمش سیگاری دست ساز با اسانس فندق را کنار لبش گذاشت
با اخم ریزی اتش زیپوی نقرهاش را زیرش گرفت و با پک عمیقی قدم های رفته را به سمت تابلو برگشت.با کشیدن صندلی چوبیای به منظور نشستن ،
شروع به کشیدن خطوط روی تابلو کرد و زیر لب با اهنگ همخوانی کرد...در حالی که در افکار پیچیده خود غرق شده بود با فکر به هرکدام یک خط دیگر به تابلو اضافه میکرد
با تمام شدن قسمت اصلی تصویر به خودش امد ، یک پک عمیق به سیگار روبه اتمامش زد
با تکیه به صندلی با نگاه دیگر که به تابلو انداخت با یاداوری چند ساعت پیش که همین تصوی را زنده خلق کرده بود با لذت خندید...به سمت بار رفت و لیوانش را دوباره پر کرد ،
با ارام ارام قورت دادن ان مایع گس از پنجره های سرتاسری عمارتش به منظره تاریک جنگل خیره شد ذهنش خالی بود...
مثل تمام وقت هایی که اثر خلق میکرد و اثرش را با عنوان شاهکاری روی تابلو پیاده میکرد...
تلفن عمارت پنهانش شروع به زنگ خوردن کرد...
تعداد انگشت شماری از افراد شماره مکانش را داشتند.....
CZYTASZ
Dance of Death
AkcjaDance of Death ژانر : مافیا_اسمات_رازالود_ عاشقانه _انگست در این دنیای مافیایی، قانون بزرگان به رقصی خونین تبدیل شده رقصی که بازیگرانش از شب هایی پر از خطر و خون میآیند. آیا در این رقص، کسی میتواند از پای درآید؟ یا همه به یک آوازهٔ مرگبار همرا...