یه سه روزی بود بی آب و غذا به تخت بسته شده بود.
میدونست که الان هیچ فرقی با فیلم ترسناک نداشت، میدونست جونگکوک روانیه و قطعا میدونست اون زنده نیست...توی تاریکی اتاق که با یه شمع روشن بود، به فکر فرو رفت.
تهیونگ دلیل میخواست، اما جونگکوک کجا بود؟
تق تق در رو شنید.
+"چه حلال زاده، حروم زاده!"و یهو چیزی روی تخت ظاهر شد.
_"با کی بودی مو فرفری؟"
صدای جونگکوک بود اما با ظاهری نه چندان....انسانگونه؟
نزدیک بود سکته کنه و واقعا به آب نیاز داشت!
چشمهاش اشکی شده بود، الان بود که فرو بریزه
زندگیش...زندگیش نابود شده بود+"خواهش..میکنم..آ..آب...لطفا"
اشک هاش روان شده بود، التماس میکرد تهیونگ واقعا تحمل نداشت، اون پسر زرنگی نبود:)
مو بلند به حالت انسانیش برگشت و به طبقه پایین رفت، بدون اینکه نگاهی به تهیونگ کنه..
واقعا بی رحم بود؟ نه اون فقط بیرحمی دیده بود.لیوانِ آبی برای تهیونگ آورد و به دهانش رسوند.
پسرک با ولع تشنگیش رو برطرف میکرد و جونگکوک لبخند به لب به حرکاتش خیره شده بود.اون از جون پسرک چی میخواست؟
ESTÁS LEYENDO
The Grave [KOOKV]
Terror[Completed] _"هیونگ بیا یه بازی کنیم!" کمی خودش رو جلو کشید و کنار پسر مو فرفری روی مبل نشست. +"چه بازی؟" پسرک لبخندی زد و جواب داد: _"من گم میشم تو منو پیدا کن!" .ɴᴀᴍᴇ: The Grave .ɢᴇɴʀᴇ: Horror, Smut .ᴄᴏᴜᴘʟᴇꜱ: Kookv .ᴡʀɪᴛᴇʀ: Artemis .#kookv .#horror