•~•~•~•~•~•
فقــط میتونم یــک کلمه بگم. فـــــــــاک!!!
محض رضـای الهه ی ماه! جئــون جونگکوک با یک لشکر از افرادش تو مسافرخونـه ی اُمُنین! نه دایــی اوسوی تونست بیرونشون کنــه نه اُمنـے میتونه. اونجــا یک مسافرخونست و طبق قانون هم جئون یک مسافـر محسوب میشه و جرمــے هم مرتکب نشده پس خیلے راحت اونجارو اتراق کرد. لعنـت به پول و قــدرتای چسکـــے! مرتیکه!
البتــه اینکه دست به اذیت کردن خانوادم نزده خودش جای شکــر داره. من فکر میکردم اگه به ژاپن بیاد احتمالاََ مسافرخونــه رو به خاک خون بکشه. یعنـے امیدے بهش هست؟ نه نه...بیخیال! اون آلفــا؟ اصلا-
من هنــوزم بعضــے از شبـا خواب اون معشوقه هاش که کتکم میزدند رو میبینم. اصلا جرعت پیدا نکردم پامو از خونــه ی دایی بیرون بزارم. دایـے اوسوی مثل طلبکارا قید ماموریت هاش رو زد و هر شب با جونگکــوک میره غذا میخوره و حتـی حموم آبگرمم وقتی میره احاطه میکنه. تمام اینارو جیسـو با هیجــان پشت تلفن تعریف کرده بود.
میگفت در حدی دایـے بهش میچسبه و اذیتش میکنــه که یک شب وقتے جونگکوک دستشویے رفته ، دایی اوسویم بهش میچسبه پشت سرش میره و مثل اینکـه آلفای بدبخت نفهمیده و بعد یه سایه هیکلی متحرک تو سرویس میبینه و از ترس پانیـک میکنه، دایی هم میبینه جئون سه ربعه تو سرویــس گیر کرده درش رو میشکنه و میبینـه طرفــ رو سنگ توالت غش کــرده. یــــادم باشه از این آتــو استفاده یک روز! شایــد برای انتقــام داخل توییــتر پستش کنم.
"جئون جونگکـــوک تاجــر بزرگ روی سنــگ توالت غش کرد."
عالے میشه! هاهاها!!!!!
البته اینا فقط یک نقطه از اذیتایے بود که جیسو و دایے روش عملــے کرده بودند تا جئون پاشو از اونجـا بزاره بیرون. البته کــه طبق حرفای جیســو آلفا تا وقتی من رو نمےدید قرار نبود از اونجــا بره. احتمــالا میخواست ردم کنه نه؟ دایــے گفــت حتی اگه شده منـو میفرسـته سیبری ولـــے نمیذاره جونگکوک دستش به من برسه.
دلــم برای آلفام میســــوزه گناه داره. من براش آرزوی سلامتـــے دارم از اونجــایے که جیسو و دایے دیدند نقششون آنچنان عملے نشده قراره دو قلو ها وارد عمل بشن. قبل از مرگش با میســا و میساکا عهد میبندم آدرس جایے که قراره چالـِش کنند رو بهم بگن.
از همینجـــا میگم. دوستت داشتم جونگکوکــا و دارم امــا از اونجــایے که لاشے ای بیش نیستے پس....بزار یه پیام تسلیــت برات بنویسم چون من به دو قلو ها اطمینان دارم. اونــا یا از اونجــا پرتت میکنند بیرون یا اگر نتونستند بیرونت کنند مطمعنن به غرور زپرتیشــون که از زن دایے به ارث بردند برمیخــوره و تو هم که شدیداََ سمجی پس 100 درصد دست به قتلت میزنند.
ایــن خوبـه از گوگل پیدا کردم!
"خبر درگذشت تو ای جــانم چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور مینشیند ولی در برابر تقدیر الهه ی ماه چارهای جز تسلیم نیست.الهه ی ماه روحت را قرین رحمت قرار دهد. از طــرف جفت بیوه شده کیم تهیونگ"
خــب این خوبه بعداََ برای گروه شرکت اس ام اس میکنم.
ولــے به دور از شوخــے من هنوز عاشق اون لاشیــم مگــه میشه کراش چندین سالم ، عشقم و جفتم رو فراموش کنم؟ امــا اینسری منطقم بهــم میگــه ازش دور شـــو...پس قرار نیست اصــلا وا بدم. میتونه بره خودشو بکشــه یا انگشت کُنه مرتیــکه-
•~•~•~•~•~•
ESTÁS LEYENDO
BEREFT ᴷᴼᴼᵏᵛ
Fanfic[محـروم] آلفایی که از امگاهای مذکر نفرت داره و از قضا جفتش یک امگای مذکر از آب در میاد. منشی ای که مجبور میشه بخاطر رئیسش ظاهری دخترانه به خودش بده. ×اکثــر پارتـ ـهای این بــوک کوتاهــه× 𝗚𝗮𝗻𝗲𝗿: 𝘁𝗲𝘅𝘁 |𝗱𝗿𝗮𝗺𝗮 |𝗮𝗻𝗴𝗲𝘀𝘁 |𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮𝘃�...