my litter love 💫

Part 8

••• توجه •••
تمامی حقوق داستان متعلق به نویسنده jeon_As97@ میباشد
این فیک متعلق به چنل Shadow's world@  است.
هرگونه کپی برداری فایل و نشر فیک بدون اجازه و عوض نمودن اسم نویسنده ممنوع میباشد.
این داستان هیچ ربطی به پدوفیل بودن نداره.

--------------------------------------------------------------------------

_ بعد از شام هردو اتاق اومدن ...

جیمین حس کرد که اتفاقی برای جونگکوک افتاده چون از حالتش معلوم بود...

جیمین } جونگکوک چیزی شده ، حالت گرفته‌س ..

کوک } نه چیزی نیست ..

جیمین } آخه درست غذام نخوردی ..

کوک } نه کوچولو‌ چیزی نشده ..

_ جیمین دیگه چیزی نپرسید ترجیح داد که دخالت نکنه اگه گفتنی بود میگفت پس دیگه حرفی نزد چند دقیقه بعد هردو تو تخت خوابیدن ..

کوک } میگم جیمین توهم‌ که مدرسه‌ات تعطیلی داده بیا بریم مسافرت دور از همه ، منم از کارای خسته کن شرکت خسته شدم ..

جیمین } نمیدونم ... اگه تو‌ میخوای باشه اونوقت کجا میریم ...

کوک } جزیره ججو ... فردا میریم ...

جیمین } چیییی ؟ فردا ....آخه هیچی نگرفتیم اونوقت تو این موقع شب میگی فردا میریم ...

کوک } هههه... نگران نباش چیزی که لازم نداریم فردا چمدونا رو میبندیم و تمام ..

جیمین } چقد با خیال راحت میگی ...

کوک } کوچولوی من باز غرغرو شد بگیر بخواب وقتی من گفتم نگران نباش پس بهم اعتماد کن ...

_ فردا اون روز هردو به موقع بیدار شدن و باکمک هم لباساشونو جمع کردن ، از رفتنشون فقط جونگمین خبر داشت و اینو جیمین خوب میدونست که وقتی یونا از رفتنشون خبر شه خدا میدونه چه قیامتی به پا کنه ..
توی ماشین جیمین به مامان باباشم خبر داد تا اونا در جریان باشن چون جیمین هر هفته یه باری به دیدن خانواده‌ش میرفت ...

جیمین } واو ... اینجا چقد خوشگله ...

کوک } به خوشگلی تو نمیرسه کوچولو ...

_ جیمین بی توجه به حرف جونگکوک بازم سوال کرد ..

جیمین } این خونه مال توئه ...

کوک } اره و ازین به بعدم هرچی من دارم مال توهم هست ...

_ هردو داخل رفتن و به پیشنهاد جونگکوک هردوشون لباساشونو عوض کردن و بعد برای گردش باهم بیرون رفتن ...

جیمین } اینجا خیلی قشنگه .. خوب شد اومدیم ..

کوک } دریا رو دوست داری ؟

جیمین } آره ، خیلی ؛ یه جاهایی هست که آدمو آرامش میده ، دریام جای منه چون هرموقع ناراحت باشم این دریا با تلاطم موجهاش بهم آرامش میده ...