Name: My little love 💫
Couple:Kookmin
Genre:Romance, Omegaverse, Forced Marriage, Angest, Smut, Comedy
Authors: @jeon_As97
Channel: Shadow's world
اگه زندگیتون توی یه چشم بهم زدن عوض بشه چکار میکنید؟
اگه شما جای اون پسر بودید، قطعا خوشحال میشدید و...
تمامی حقوق داستان متعلق به نویسنده jeon_As97@ میباشد این فیک متعلق به چنل Shadow's world@ است. هرگونه کپی برداری فایل و نشر فیک بدون اجازه و عوض نمودن اسم نویسنده ممنوع میباشد. این داستان هیچ ربطی به پدوفیل بودن نداره. ***
*خب مرسی از دوستی که این پارتو برام نوشت چون اونایی که زیاد اسمات میخونن نوشتن همچین چیزایی براشون راحت تره * بریم دیگه ... (#^.^#)
____________________________________________
جیمین } نزار زیاد ... درد بکشم ...
کوک } جیمین ! عزیز دلم مطمئنی ؟ اینم میدونی که وقتی شروع کردیم راه برگشتی نیست؛
_ جیمین لبخندی زد و دستشو رو صورت جونگکوک گذاشت ، جونگکوک کف دست جیمینو بوسید ...
جیمین } مواظبم باش ...
+18
_ جونگکوک جیمین رو آروم روی تخت خوابوند و روش خیمه زد ... جیمین هم خیلی آهسته دستاشو دور گردن جونگکوک حلقه می کرد ... بوسه سبکی رو لب جیمین گذاشت ...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
کوک } نمیدونی چه روزایی رو گذروندم ... وقتی کنارم داشتمت ولی نمیتونستم لمست کنم ... نمی دونی چقد منتظر این لحظه بودم تا یکی بشیم ... تا تورو کاملا مال خودم کنم ..
_ شدت پمپاژ کردن خون قلب هردو زیاد شده بود ... جیمین چشماشو بهم فشرد اینبار خودش پیش قدم شد صورت جونگکوک رو نزدیک کرد و لبهاشو به لبهای جونگکوک رسوند بوس کوچیکی زد ... جونگکوک از شروع جیمین پروانه های تو‌دلش به پرواز در اومدن .. دیگه طاقت نداشت سرشو تو گردن جیمین فرو کرد دم عمیقی از رایحه جیمین گرفت ...
کوک } امگای دیوونه کننده من ...
_ جیمین با حس داغی نفسای جونگکوک لرزی به تنش افتاد خودش دیگه توان نداشت پس کنترلو دست جونگکوک داد ...
_جونگکوک لباشو به لبای جیمین کوبوند و مثل تشنه ها درحال مکیدن بود ... با یکی از دستاش باسن جیمین رو فشرد که با ناله جیمین مواجه شد ...
کوک } داری دیوونم میکنی تا هرچه زودتر حست کنم ..
_ بازم لباشو اسیر کرد و با یکی دستش دیگش درحال باز کردن دکمه های لباس جیمین بود ... زبونشو رو لبای جیمین کشید و جیمین رو از تخت بلند کرد و لباسشو از تنش جدا کرد به تن شیری امگاش نگاه کرد بزاقشو قورت داد و با خودش فکر کرد که واقعا امگاش پرستیدنیه ...
