#MY_DARK_HUNTER
🚬🍷
از تخت پایین پرید
لباس بزرگ هارولدو پوشید
هارولد جلوشو نگرفتخودشم فقط یک شورت سیاه تنش بود
کمک های اولیه رو پیدا کردو برگشت
چشم بسته دستاشو عقب تکیه داده بود
کنارش نشست : نمی ترسی آلوده ات کنن!؟؟
زخمهای ریزو درشت روی سینش رو تمیز کرد
_ آخرین باری که از چیزی ترسیدمو یادم نمیاد کیدو
با انگشت چونه اشو بالا داد
زیر فک و گردنشو تمیز کرد
بی اراده آروم لب زد : خوشم نمیاد همش زخمو زیلی
خندید
سیبک گلوش تکون خورد_ اینا زخم نیستن بچه بازی ان
کارمون امروز نسبتا راحت تر بود
زخمهاشو که کامل بست خم شد جعبه رو پایین گذاشت
هارولد ناخونهاشو رو کمر دایان کشید
بدنش تکون محکمی خورد
صاف نشست_ کمرمو لمس نکن
: کارتر شانس آورد دم دستم نیست
چرخید سمتش
_ اگه بدونه داری کمکم می کنی خودش میاد سراغتهانتر خون رو لبهاشو لیس زد
دایان کلافه جلو رفت
: لبتو ندیدم کی اینجوری شد!؟؟_ داری وقت کشی می کنی!؟؟
اخم کرد : واسه چی باید وقت کشی کنم!؟؟
هارولد خم شد پیپ شو از تو پاتختی برداشت
فندک قدیمی رو زیرش گرفت
_ گفتی میری
دایان چشم چرخوند : خوابم برد
_ شانس آوردی خوابت برد
دود غلیظو تو صورتش خالی کرد
_ یادم نمیاد بهت اجازه داده باشم به مارکوس زنگ بزنی
شوکه شد ولی کم نیاورد
: نمی دونستم باید اجازه بگیرم
تیز خم شد روش
_ باید بگیری کیدوهر غلطی که تو این خراب شده خواستی بکنی قبلش ازم اجازه می گیری
🚬🍷
KAMU SEDANG MEMBACA
MY_DARK_HUNTER🥃❌
Romansaاون یه گرگِ گرگی که واسه شکار من فرستاده شده خانوادم فرستادنش چون نمی خواستن کس دیگه ای شکارم کنه بهش اجازه دادن هر بلایی می خواد سرم بیاره تا فقط برم گردونه هر بلایی...❌🚬 ☄️☄️☄️☄️ نام فارسی : شکارچی تاریک من نویسنده : rose ژانر : ROMANCE | #EROT...