#MY_LITTLE_ANGEL
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
خیلی کم پیش میومد چیزی بگه
دیگه کم کم داشت صداشو فراموش می کرد....
سرشو تکون داد : مال منه....
نگاهش تیره شدسایروس چشماشو باریک کرد دقیقا چیزی که نمی خواست اتفاق افتاده بود....
کم کم اخماش توهم رفتن...
حدس میزد تارویان برایانو بخواد...نمی خواست باهاش بجنگه ولی اجازه ام نمی داد لمسش کنه....
هیچکس حق نداشت اونو بخواد....
بوی ترس و وحشت برایانو خوب حس می کرد....
مطمعن بود تارویانم حسش می کنه.....
: میگم ریکاردو یکیو واست بفرسته.... برو....
نیشخند سرد و ترسناکی رو لباش نشست
: باید بدن تیکه پاره شده شو بهت نشون بدم....
برایان وحشت زده لبشو گاز گرفت چشماش خیس شدن...
فهمیده بود.... مطمعن بود فهمیده....
بدن سایروس زیر دستش سخت شد
: اون مال منه..... فک نمی کردم انقد به یکی علاقه نشون بدی که بخوای بخاطرش حرف بزنی....
_ بوی خونش وسوسم می کنه.... می خوامش....
بلاخره سایروس کنترل شو از دست داد
: هیچکس حق نداره بهش دست بزنه.....
چرا بر نمی گردی عمارتت و استراحت نمی کنی؟؟؟
مشخص روز سختی داشتی....._ خودت گفتی هرکاری واسم می کنی..... فراموش کردی؟؟؟
سایروس خشک شده بهش خیره شد....
باورش نمی شد بخاطر همچین چیزی باهاش بحث کنه
تارویان اصلا ادمی نبود که به این چیزا توجه کنه.....
: می کنم....
_ پس اونو بده بهم....زنده برش می گردونم.... با دستوپای شکسته ام می تونه کارتو راه بندازه درسته؟؟؟؟
نمی کشمش.... حالا که انقد می خوایش زنده میزارمش....
فقط می خوام یکم باهاش بازی کنم....
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
ESTÁS LEYENDO
⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️
Romanceاینجا ادامه جلد اول رمان فرشته کوچولوی من پارت گذاری می شه جلد دوم نیست🍷