قسمت نوزده : عشق

106 16 5
                                    

_ مثله همیشه رفتم همونجاایی که هر دفعه منتظر الی میموندم تا بیاد و برش گردونم خونه اما چون نمیخواستم سرمو که شکسته ببینه یه کلاه از اون کلاه زنگوله دارایه دورانه اکس فکترم گذاشتم رو سرم
چون زمستون بود شک نکرد
وایسادام همونجایه همیشگی و بعده چند دیقه
الی پیداش شد
انصافا اینبار حالش از هر دفعه بهتر بود، اما بازم حالش خیلی بد بود
تا دیدمش بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشین
تو کله مسیر مثله یه رادیو فقط این حرفو تکرار میکردم

* الی، کجات درد میکنه ؟؟؟؟ بذار کمرتو ببینم، معدت چی اون درد نگرفته ؟؟؟؟ خیلی درد داری ؟؟؟؟ حالت چطوووره ؟؟؟؟

_ سریع زنگ زدم و گفتم دکتر بره خونه ی من تا من برسم
الی و بردم خونه ی خودم ایندفعه
دکتر کمرشو بست و کامل معاینش کرد و گفت که حالش خوبه و یکم استراحت کنه خوب میشه
از دکتر تشکر کردم و اونم رفت
منم رفتم بالا تو اتاقه خودم، پیشه الینا
گوشه ی دره اتاق باز بود
آروم رفتم تو اتاق کنارش دراز کشیدم و خیلی با احتیاط جوری که دردش نیاد بغلش کردم
اولش یکم جا خورد تو این چند ماهی که مخفیانه رابطمون و شروع کرده بودیم برایه اولین بار بود که بغلش میکردم
برگشت سمتم گونه هاش سرخ شده بودن میخواستم یچیزی گفته باشم فقط برا همین ازش پرسیدم

* خوبی ؟؟؟

_ آروم سرش و تکون داد
منم شروع کردم به ناز کردنه موهاش و اونارو میدادم پشته گوشش
الی گفت

× لوویی امروز مگه شما اجرا نداشتین
* چرا واسه یه نمیدونم چی چی اجرا داشتیم
× خب چطور بود ؟؟؟؟
* خب راستش کن...سل....شد....
× چرااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟
* شد دیگه
× هووم ؟؟؟
* خب من نرفتم دیگه، چون من نبودم کنسل شد کلا
× لووووووویی چراااا نرفتی ؟؟؟؟؟؟
* باید میومدم دنباله تو
× لوویی چرا اینکارو کردی ؟؟؟؟ من میتونستم خودمم برگردم یا ... یا اصلا میگفتم مامانم و بابام بیان دنبالم، لوییییییی همینجوری مودست به خونه شما 5 نفر تشنه اس، من نمیخوام باعثه اختلافه بیشتر بینه شماها بشم، من اینجوری دارم فقط برایه تو دردسر میشم و .....

_ دستم و گذاشتم رو لبش و گفتم هیس و نزاشتم که ادامه بده و بهش گفتم

* الی دیگه نمیخوام همچین حرفی و ازت بشنوم، کی گفته تو باعثه دردسره من میشی ؟؟؟؟؟ برایه کناره تو بودن برام از همه چی بهتره، الی اینجوری حرف زدنت ناراحتم میکنه، من غرغرایه مودست و میتونم تحمل کنم اگه تو کنارم باشی، هر بلایی هم که میخواد سرم بیاره
من از تو دست نمیکشم
اینجوری ام نیست که مودست هر غلطی بخواد بتونه بکنه
من یا هرکدوم از پسرا فقط کافیه یه توییت بزنیم از طرفدارا بخوایم که بریزن سره مودست اونو یه روزه نابود میکنن
× میدونم ولی من دیگه طاقت از دست دادنه آدمایی که اطرافم هستن و ندارم
مرگه ملانی برام کافی بود

story of my lifeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora