_ولم کننننن
سر رشا ک سعی میکرد بیدارم کنه داد زدم
رشا:ملودی باید بیدار شی مگه یادت نرفته داریم میریم امریکا،؟
_چند بار بگم ب من نگو ملودی ب من بگووو رهااا
اه از دست رشا من ایرانیم ولی مامانم اسممو گذاشته ملودی و خب من از اسمم متنفرم و ب همه میگم بهم بگن رها و وایستا ببینم امروز باید بریم آمریکا
مثل فنر از جام پریدم
و رشا رو از اتاق پرت کردم بیرون خب اون خواهرمه من یک داداشم ک از خودم بزرگتره دارم اسمش رایان و متاسفانه خیلی سر من و رشا غیرتی هست بیشتر سر من ولی نمیتونم بفهم چرا؟
یک تیپ شیک زدم چمدونی ک دیشب آماده کردم و برداشتم و از در آتاق پریدم بیرون
همزمان رشا هم اومد بیرون و داد زد:چته چرا جفتک میندازی؟
_خودتی!!!
داد زدم
رشا:چی خودمم
_جفتک دیگه!!
رشا یه جوری نگام کرد ک فهمیدم یعنی:خیلی خری
گفتم:منم دوست دارم
سرشو ب علامت تاسف تکون داد و رفت پایین
منم پشت سرش رفتم پایین ب مامان بابام سلام کردم و یه لقمه خوردم
با دهن پر گفتم:رایان کو؟
رایان ::من اینجااام
واای یک متر پریدم هوا و لقمه پرید تو گلوم بیشعور منو ترسوند اومد و زد پشتم
گفت:ای وای ببخشید خواهر خوشگلم منو ببخش
دستمو ب علامت بسه بردم بالا و گفتم:با...باشه
و ب خوردن ادامه دادم
ک بابام گفت:بریم دیگه
همه بلند شدیم وسایلمونو جمع کردیم
و ب سمت ماشین راه افتادیم
رایان اومد کنارم و گفت:خواهر کوچولو ناراحت ک نشدی
با اخم نگاش کردم:ب من نگو کوچولو
خندید و گفت:باشه کوچولو
لپمو بوسید و رفت سمت ماشین
پسره ی جذاب و بیشعور♥
سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت فرودگاه
خب آمریکا من اومدم
YOU ARE READING
forgetting love
Randomعشق مثل دزد میمونه یک دزد خبیث و بد! تا ب خودت میای میبینی وارد قلبت شده ولی امان از موقعی ک بخواد بره طوری درو میکوبه ک چهار چوب دلت فرو میریزه و تو میمونی و یک ویرونه خیلی سخته نمرده باشی و ازت بخوان گورتو گم کنی خیلی ها بهم گفتم نرو نزدیکش ولی...