داستانِ "جئون را بین"
630 سال قبل...
قسمت شانزدهم – توتم (Totem)
همه چیز گیج کننده بود و رابین مطمئن نبود کجا میتونه بره... اما درست همون لحظه پسری به سمتش اومد، تو سکوت تکه کاغذی بهش داد و رفت.
روش نوشته شده بود " برای ظهر بیایید به سالن اجتماعات"
را بین فکر کرد " حالا اونجا رو چطوری پیدا کنم؟" و دستش رو روی شقیقه هاش گذاشت اما همون موقع، اون پیرمردی که تا حالا چند بار باهاش هم صحبت شده بود رو در حال صحبت با دکتر دید.
به سمتشون رفت:" ببخشید آقا؟"
پیرمرد لبخند زد.:" بله؟"
" چطور میتونم سالن اجتماعاتُ پیدا کنم؟"
پیرمرد نگاهش کرد و حالت چهره ش نرم تر شد:" من می برمت اونجا. خودمم باید اونجا باشم." بعد حرفش رو با دکتر تموم کرد و شروع به قدم زدن با را بین کرد:" ما قراره اونجا درباره ماموریت تو صحبت کنیم. الان شرایط خیلی حساس شده. باید زود تر انجام بشه..."
رابین شروع کرد:" ماموریت من؟ باید بگم که من هیچی راجع به این چیزا نمیدونم..." اونجا چه خبر بود؟ حالا باید چیکار می کرد.
پیرمرد سر تکون داد:" خب طبیعتا من تصور می کردم پدرت برات توضیح داده باشه اما انگار چنین کاری نکرده اما... خب وقتی این مسئولیت به تو داده شد تو کوچک تر بودی. شاید همینطوری مناسب تر بود... از این طرف بیا تا اینجا ها رو هم نشونت بدم." بعد باهم از محوطه بزرگ خارج شدن و پیر مرد ادامه داد:"
" ما جامعه ای هستیم که از سالها قبل وجود داشته. وظیفه ی ما حفاظت از توتمِ. بعضی از ما نسل ها اینجا زندگی کردن بعضی ها هم اصلا اهل این اطراف نیستن و طی سالها به اینجا اومدن..."
تا حالا چند بار این جمله رو شنیده بود. محافظت از توتم! چه محافظتی؟ اگر ازش محافظت کرده بودن که پدرش الان زنده بود! !
سعی کرد لحنش تند نباشه و پرسید:" ببخشید که حرفتون رو قطع می کنم آقا اما چرا توتم رو همینجا نگه نداشتید؟"
پیر مرد نگاهش عمیق بود:" نمی تونستیم. قوانین این اجازه رو به ما نمیدن. حالا هم تو و توتم نمیتونید بیشتر از 5 روز اینجا بمونید اینکار ممکنه اینجا رو به تخریب بکشونه چون جای مناسبی برای تحمل نیروی توتم نیست. اونطور که افسانه ها میگن تنها جایی که توتم به عنوان جایی برای موندن قبول میکنه "نیروانا" س. موندن توتم هرجای دیگه ای میتونه اونجا رو نابود کنه."
" نیروانا؟ من اسم چنین جایی رو نشنیدم. به علاوه من بیشتر از دو سال تو دهکده بودم،پدرم هم قبل از من. چرا اون زمان دهکده خراب نشد؟"
YOU ARE READING
Last Keeper + Season 3 updating 🔰
Mystery / Thrillerخونه رو ترک کردم. تمام چیزی که اون روز با خودم داشتم کوله پشتی و تخته اسکیتم بود، به علاوه ی مبلغ نسبتا قابل توجهی پول که پدر بزرگم برام به ارث گذاشته بود. خوشبختانه سن قانونی در مورد وراثت تو کشور من 16 سال بود و وقتی دو ماه پیش پدر بزرگ ما رو ترک...