واندی سیزده بدر

1.3K 113 12
                                    

اینو باید سیزده بدر میزاشتم ولی خب یه سری مشکلات فنی بود که به امروز منتقل شد به هرحال 😅 بخونید اگه خوشتون اومد
★واندی سیزده بدر★
نایل: پاشیییییددددد پاشییید کرههههه خراااااا امروز سیزده بدرههههه 😡
هری: چونس جون ننه مارات خفه شو 😴
نایل: گفتمممم بیدار شییییدددددددد ساعتتتت دوازدهه نصف سیزده بدر رفتتتت 😭
زین: نایلللل گه نخوررررر عنننن 😡
لیام: نایلر بیا توهم بخواب دادا
نایل: من خوابم نمیااااد😡
لویی: به عنمممم که خوابت نمیاد بزا ما بخوابیم
نایل:ااا اینطوریه 😡 الان میگوزممم همه خفه شیددد 😇
هری: 😴
نایل: بگوزم؟ 😎
لویی: 😴
نایل: یککک 😏
لیام: 😴
نایل: دووو 😕
زین: 😴
نایل: سههه؟؟😐گوزیدمااااا 😡
هری: گوز گوزای نایلر که توش چاله چوله کندن 😴
نایل: *زاااااااااارتتتتتتتتت*
لیام: یاااااا ابرررررفرضضضضض گههههه خوردممممممم دائشششششش حملههههههه کرددددددددد من بی گناهممممم😭😭😭
هری و لویی: 😰😰😰😰😰😰😰
زین: نایل ناموسن گوزیدی یا ریدی لعنتی بوت همه جارو برداشت 😑
هری: اهههه رید به خوابمونا 😒
نایل: بریییییممممم؟؟😆
لیام: نههههه فک کنم ریدم سرجام نمیتونم بلند شم کمک کنید ببریدم دستشویی 😭
زین: تف تو روت نایل 😐
و اینگونه بود که هری یک پا لو پای دیگر زین یک دست و نایل یک دست دیگر لیام را گرفتند تا جایی عنی نشود و او را به سمت عن شویی بردند 😐
ببشخید اگه چرت شد من کمدین نیستم فقط دوست دارم خنده رو لباتون بیارم 😍
°۰°۰°۰°۰
هری: خبببب حالا بگو کجا بریم 😒
نایل: بیرون 😝
زین: کجای بیرون دقیقا؟😐
نایل: تهران سمت چپ همونجایی که میری میری میری دیگه نمیری 😎
لویی: من به وجود تو افتخار میکنم نایلر 😂
لیام: زیییییننننن یه شلوار دیگهههه بدهههه 😭
هری: بابا یه گوزیدن که انقد ریدن نداره لیام 😳
زین: تو گه نخور هری 😡
لویی: خودتتتت نخوراااا 😡
هری: من بخورم؟😰
لویی: نههه توهم نخووور
نایل: من چی؟؟😇
لویی: اااااا هی بخور نخور بسه دیگه الان میخواید چیکار کنیم 😑
هری: خب میریم پارک ملت زیرانداز میندازیم منم جوجه کباب میکنم خوبه؟😆
زین: من جوجه دوست ندارم نمیشه استاتبولی بپزی؟😕
لویی: 😐😐
هری: 😐😐😐😐
نایل: نههههه من تخم مرغ آب پززز میخواااامممم
لیام: *از دستشویی میاد بیرون* گهههه نخور عنننن یه گوز تو منو به این روز دراورد حالا میخوای تخم مرغ بخوری اونجارو به عن بکشی 😭
زین: املتم خوبه ها 😕
هری: 😐😐😐😐😐😐
لویی: هری پاشو وسایلای جوج رو آماده کن 😑
نایل: ولی جوجه...*لویی چشم غره میره*
نایل: گه خوردم اصا من گشنه پلو با خوراک دل ضعفه میخورم 😰
زین: خیلی خب پس بریم آماده شیم 😇
هری: من چی بپوووشممممم 🍓_🍓
لویی: تو عنم بپوشی من دوست دارم 😍
زین و نایل: 😐😐😐😐😐😐😐
لیام: وای نه اسهال شدم 😐 *و با سرعت میره به سمت دستشویی*
خداسعدی😐
هری:😐😐
لویی:😐😐😐
لیام:😐😐😐😐
نایل:😕😕😕😕😕
زین:از اولم گفته بودم باید استانبولی بیاریم 😐😐
لویی:استانبولیو میخواستی بکنی تو کوووونت 😤
زین: نه میخواستم بکنم توکووون تو😑 خو شتر بهتر از این بود که تو این هوای بارونی بیام اینجا که نشه زغال درست کرد برای جوجه😑با این پیشنهاد مسخرتون😑
نایل: اگه تخم مرغ آبپز میزاشتید بیارم الان راحت میتونستیم بخوریمش😑
لیام: که تایه هفنه ماشینم بوی گه بگیره؟😑😐
نایل: لیام به این فکر کن که یه سری حس بویایی ندارن و نمیتونن حتی این بو رو حس کنن قدرشو بدون😌
لیام: قدر بویه چسای تورو؟😐
نایل: شاید😕
*صدای رعدو برق بلند شد و بارون شدید تر شد*
هری: یااا اصقدووووس ریدمممم دهنتتتتت نایلللل😫
نایل: به من چهههه😑
هری: این توووو بودی که باعث شدی از خوابموم بزنیم و با شیکم گشنه بیایم اینجاااااا 😡
نایل: مگه من هوا شناسممم که پیشبینی کنممم 😡
زین: هرررری بسه دیگه انقد نایل بیچاره رو مقصر ندوووون 😡
هری: کی با تو گه خورد؟😡😡😡
زین: خودت تنهایی خوردی اسکل 😡
لویی: اوی زیییین حرف دهنتو بفهممممم وقتی با عری زر میزنی دهنتوووو ببند 😡😡😡
*و همچنان هم همه ای بلند میشود و همه باهم زر میزدند تا اینکه قهرمان داستان وارد شد*
لیام: بسهههه دیگهههه😤
*سکوت مطلق*
لیام: مثلا شما باهم برادرید...برادرایی که تنی نیستید ولی همیشه همو فهمیدید و درک کردید و تو سختی ها پیش هم بودی...شما باید درککک کنید کهههههه من الااااننننن اسهالم و هر لحظه ممکنه برینممممم😭
نایل: واو چه احساسی😮
*هری میکوبه تو شکم نایل*
زین: خب درسته که نمیتونیم جوجه اینجا کباب کنیم ولی من یه رستوران میشناسم معرکههه میتونیمممم بریم اونجا کباب و پیاز بخوریم دهنمون بوی گند پیاز بگیره بعدشم دوغ بخوریم عاروق بزنیم تو صورت هم دیگه😆
هری: واااای این عالیهههه😱
لیام: ولی کباب باعث میشه بدتر برینم😭
لویی: خب تو میتونی تو دهن نایل برینی لیام😂
نایل: لوویی توهم میشه رید؟😳
هری: گههه نخور نایلللل
لیام: بس میکنیددددد یا برینمممم به همتوووون؟؟؟😑
زین: ریدنتمممم قشنگه😍
لویی: فک کنم منم اسهال شدم😰
هری: منم همینطور😰😰
نایل: نمیخوام اینو بگم ولی...منم همینطور😰
زین: یااا پری ادوارد ابن حدیدددد لیاااممممم بزننننن بغللل
هری: جییییغغغغ عن بند شدم
لیام: *کنترل فرمون از دستش در میرههه*
لویی: روزززز قیامتت رسیدد توبه کننننیدددد
بله و این بود سیزده بدر واندی و اتفاقایی که براشون افتاد بیایید یاد بگیریم مث پسرا باهم مهربون باشیم😌
زین:گه نخور😑
اهم😐بله داشتم میگفتم تا برنامه ی دیگه خداسعدی😐

1D funny chatsWhere stories live. Discover now