قسمت سي و نهم.

477 43 1
                                    

کفشام پر از برف شده بود و موهام از برف سفید شده بود!
با پریشونی به اطرافم نگاه میکردم تا راه خونه رو پیدا کنم،دستم رو روی پیشونیم گذاشتم چشمام رو بستم و بعد از چند لحظه ،از خوشحالی داد زدم:
هیـــــــــ!اسم خیابون کالیفرنیا بود!آره!خونه توی خیابون کالیفرنیاست!
به دور برم که نگاه می انداختم هیچ آدمی رو توی پیاده رو نمی دیدم!توی این برف شدید به سختی یک آدم رو میشد پیدا کرد!
به نزدیکی یک کافه که رسیدم یک زن جوان از کافه بیرون اومد،میدونستم حالش خیلی رو به راه نیست،اما این تنها آدمی بود که پیدا کرده بودم پس به کنارش رفتم و گفتم:
ببخشید،میتونید آدرس خیابون کالیفرنیا رو بهم بدید؟؟؟
لبخندی زد و گفت:
واسه چی میخوای؟
آب دهنم رو قورت دادم و گفتم:
خونم،خونم توی اون خیابونه!
اون زن دستش رو روی شونم گذاشت و گفت:
تو هم مثل من راه خونت رو بلد نیستی؟؟؟توهم مثل من توی این سرما رهات کردن؟واسه چی میخوای برگردی؟
تو چشماش خیره شدم،اون ادامه داد:
دختره ی احمق بیچاره!مطمئن باش کسی توی خونه منتظرت نیست!واسه کی میخوای برگردی؟؟؟؟
این رو گفت و بعد از کنارم رد شد،من هنوز سره جام ایستاده بودم،به حرفای اون زن فکر میکردم،برای سوال هاش هیچ پاسخی نداشتم!دیگه نمیخواستم دنبال آدرس خونه بگردم!حرف های اون زن درست بود!
.
.
.
وارد کافه شدم و روی یکی از صندلی ها نشستم وقتی گارسون توی چشم های خیس و قرمزم نگاه کرد با لحجه ی خاصی گفت:
فکر کنم بدونم سفارشتون چی باشه خانوم!
...اولین جام رو سرکشیدم و محکم روی میز کوبوندم،زخم هام خیلی عمیق تر از اونی بود که یک جام تاثیری داشته باشه پس دومی رو هم بالا کشیدم،و سومی و چهارمی...
.
.
.
به سختی و در حالی که تعادل نداشتم از کافه بیرون اومدم و توی پیاده رو به یک درخت کاج که از برف سفید شده بود،تکیه زدم.شدت بارش برف خیلی شدید تر شده بود،به درخت نگاهی انداختم وگفتم:
من از این درختم تنها ترم...
بعد،زانوهام رو توی سینم جمع کردم وسرم روی زانوهام گذاشتم و آروم،آروم چشمام رو بستم...
سرما تمام وجودم رو فرا گرفته بودم دیگه هیچ احساسی نداشتم وتنها چیزی که میدیدم تاریکی بود!
ناگهان گرمای وجود یکی تمام وجودم رو فراگرفت!وقتی چشمام رو باز کردم هنوز روی برف ها بودم و نایل درست روبروم نشسته بود،اون به چشمام خیره شده بود:
تانیا تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟؟کل شهر رو دنبالت گشتم!
بدون کلمه ای حرف،از سر جام بلند شدم،نایل هم دستم رو گرفته بود و جلوتر از من راه میرفت سرم به شدت درد میکرد و درست نمیتونستم راه برم.نایل که وضعیتم و دیده بود به طرفم اومد تا کمکم کنه،اون اومد که بغلم کنه اما همونطور که سرم رو پایین انئداخته بودم،فریاد زدم:
به من دست نزن!...
و خودم رو ازش جدا کردم...
دوباره نایل دستم و گرفته بود و من هم پشت سرش راه میرفتم،نمیدونم چی شد که تعادلم رو از دست دادم،اما نایل به سرعت به سمتم اومد و شونه هام رو محکم گرفت،توی چشمه ای قرمزم زل زد:
تانیا حالت خوبه؟؟؟
بعد از این حرف نایل،دیوانه وار شروع به خندیدن کردم!بعد از چند لحظه آروم شدم و رو به نایل گفتم:
تانیا حالت خوبه؟؟؟هه...چه سوال مزخرفی!واسه کی مهمه که حاله تانیا چطوره؟آخه یک دختره احمق بیچاره واسه کی اهمیت داره؟
نایل قاطعانه درحالیکه بانگرانی بهم نگاه میکرد گفت:
هنوز نفهمیدی که از تمام زندگیم برام مهمتری؟
و بعد با یک حرکت من رو کولش کرد و ادامه داد:
ببین، یک شب تنهات گذاشتم با خودت چیکار کردی!
.
.
.
من هنوز روی کول نایل بودم و نایل هم توی مسیر پیاده رو راه میرفت.من دست و پاهام وتکون میدادم و داد میزدم:
من رو بزار روی زمین،بیشعور!
نایل با خنده جواب داد:
تو با این حالت،به زور نفس میکشی،مطمیئنا اگه بخوای راه بری یک بلایی سره من و خودت میاری!
چند دقیقه بعد توی راه،بین برف ها،یک فرد رو دیدم که خیلی آشنا بود!وقتی نزدیک تر اومد دیدم اون فرد هریه!هری از شدت سرما،چشم ها و دماغش سرخ شده بود و کت و موهاش پر از برف بود که نشون میداد خیلی وقته که توی برف هاست!
نایل با تعجب رو به هری گفت:
تو اینجا چیکار میکنی؟
هری در پاسخ نایل گفت:
چطور میتونستم توی پارتی بمونم درحالیکه فکرم درگیر تانیا بود؟
نایل بعد از این حرف هری من رو از روی کولش به روی زمین گذاشت.هری توی چشم هام زل زد و با نگرانی که توی لحنش موج میزد گفت:
تانیا حالت خوبه؟؟؟
من اول دستم رو با خشم از دست نایل بیرون کشیدم و بعدم با یک لحن خراب رو به هری گفتم:
هیچ وقت،هیچ وقت از یک دختر احمق بیچاره حالش رو نپرس، چون بقیه مسقرت میکنند!
بعد هم در حالیکه تلو،تلو میخوردم از پسر ها فاصله گرفتم و جلو تر ازاون ها به راهم ادامه دادم.
وقتی سرم رو برمیگردوندم و به پشت سرم نگاه می انداختم،هری ونایل رو میدیدم که دست هایشان در جیب هاشون کرده بودند وپشت سرم می اومدند...
پایان پارت سی و نهم

sorryWhere stories live. Discover now