به گل های باغچه ی کوچیکش آب داد و به داخل خونه برگشت
یک هفته آرامش...بدون هیچ کابوسی بدون هیچ نگرانی و غمی.. بدون وجود لیام پین
زین نفس عمیقی کشید و بوی چمن تازه رو استشمام کرد
به داخل خونه برگشت و به روزنامه ی کاریابی نگاه کرد
کار های پاره وقت زیادی وجود داشتن ولی هیچ کاری مناسب یه پسر حامله که تا چند وقت دیگه شکمش حسابی بزرگ میشه وجود نداشت.
.
.
.لی لی به همراه جف وارد خونه شدن
صدای بلند و کاملا جدی لی لی توی سالن اصلی پیچید
-لیام پین... یه دلیل قانع کننده برای یک معذرت خواهی نکردنت دو نرفتن برای چکاپ ماهانه ی زین و سه سفر نرفتنت برام بیار
لیام عصبی و کلافه از روی مبل بلند شد و سمت لی لی رفت
با صدای ترسناک لی لی هری و لوئی خیلی سریع خودشون به پذیرایی رسوندن
لیام و لوئی و هری: سلام
جف : سلام
جف خیلی آروم پشت سر لی لی شروع کرد به لب زدن
-اون خیلی عصبانیه(با دستش به لی لی اشاره کرد) همین الان بهش بگو متاسفیلیام ابرو هاش و بالا انداخت
لی لی: زین کجاست؟؟؟
هری: این سوال ما هم هست
جف: منظورتون چیه؟؟
لیام: قهره
لی لی: قهره؟؟؟؟؟؟ تو چه غلطی کردی لیام؟؟؟
لیام: مگه نگفتم تو زندگیم دخالت نکنید.. لطفا تنهام بزارید
لی لی: خب خب خب... لیام پین... چون یک بار چیزی بهت نگفتم دلیل بر بیخیالیم نیست... بهت حق انتخاب میدم اول میتونی بیخیال تمام اموال و خانواده ی پین بشی و راحت و بدون حضور من زندگی کنی البته مثل یه کارتن خواب دوم دهنت و ببندی و هر چی من میگم بگی چشم
لیام: چی؟! تو نمیتونی همه چیزم و بگیری
لی لی :می خوای امتحان کنیم؟
لیام خوب میدونست لی لی قراره برای تک تک حرف هاش تنبیهش کنه اون یک هفته ساکت بوده پس صد در صد مقدمات کارایی که می خواد انجام بده رو چیده
لیام: چی می خوای؟؟
جف: فکر کنم باید یه حرفی به مادرت بزنی
لیام: متاسفم
لی لی: آدرس خونه ی زین و بهم بده
لیام: به نظرت اگه داشتم خودم نمی رفتم دنبالش
لی لی با چشم های گرد شده به لیام نگاه کرد
لی لی: یعنی آدرس قبلی کسی که باهاش ازدواج کردی و نداری!!! مثلا دوست پسرش بودی
ESTÁS LEYENDO
Who are you?
FanficHighest ranking: #1 in fanfiction [complete] by sadafiiiii تو کی هستی؟ یه فرشته از قعر جهنم... زین مالیک پسری که حامله شد