سلام...
زورو هستم با فن فیکی جدید و البته متفاوت
ایده ی این داستان خیلی اتفاقی توی ذهنم شکل گرفته و فکر کردم جالبه اگه بنویسمش
قبل از شروع داستان باید یه چیزاییو از همین الان مشخص کنم
وقتی میگم این فف متفاوته یعنی شما باید انتظار هرچیزیو داشته باشید و اگه ظرفیت داستانای دارک و غمگینو ندارین سمتش نیاین
در واقع موضوع،موضوعه زندگیه پسراس یعنی شغل و سن و همه چیز پسرا همونیه که توی واقعیته و من میخوام پای ایلومینات ها و خیلی از چیزای دیگرو که به صورت تعوری مطرح شده رو داخل داستان بگنجونم
خیلی از این تعوری ها به نفع پسرا نیست و خیلیا هم برعکس،باعث میشن براشون گریه کنید
لری و زیام هست ولی نه اونجوری که شما تصورش میکنین !
جدا از تعوری های تأیید شده یا نشده من از تخیلم هم استفاده کردم و یه سری تعوری که واقعیت ندارن اضافه کردم برای جذاب شدن فف
هر تصوری که تا حالا از پسرامون داشتینو دور بریزین و توی فف باهاشون بیاید جلو و اتفاقات زندگیشونو از زبون خودشون بخونید خصوصا لری!
و در اخر باید بگم من عاشق پسرامونم نه چیز دیگه ای پس اگه میخواین جوگیر شین و بخاطر یه فف فحش بدین نیاین که بخونید:\کیلو کیلو عشق
zOrO
YOU ARE READING
Bloody snare[L.S][Z.M]
Fanfiction_من...من دیگه نمیتونم..خواهش میکنم..میخوام این بازیو تموم کنم +این راهیه که واردش شدی عزیزم..و متأسفم که اینو میگم ولی..تو محکومی تا آخرش ادامه بدی