Part 21

2K 364 32
                                    


لویی:اگه میخوای چند دقیقه واسه خودت و دوست پسرت داشته باشی بهتره سریع تر راه بیای تا مدیر سالنمون نیومده!رابین دوست نداره فروشنده هاش تو ساعت کاری ,پشت میزشون نباشن!

تا دیدم اوضاع اینجوری سریع قدم هامو تند کردم که از لویی جلو زدم و صدای خندش رو بلند کردم!

از آخرین پله هم رفتم بالا و یه نگاه به سالن بزرگ که تک و توک توش مشتری پرسه میزد و دوتا فروشنده ی خانوم و دوتا پسر با یونیفورم های یه دست و ساده ی مشکی بینشون میچرخیدن انداختم .یکی از پسرها بشدت برام آشنا بود ولی یادم نمیومد کجا دیدمش.

نگاهمو ازش گرفتم و دنبال رییس گشتم که بعد چند لحظه وقتی داشت با یه دختر خوشکل حرف میزد و میخندید ، پیداش کردم!

با خوردن دست لویی به شونم یکم از جا پریدم که لویی با خنده گفت:انقدر حرص نخور پسر!اون فقط یه مشتریه!ما وظیفمون برخورد خوب با مشتریه.مطمئنم چشمهای اشتون فقط تو رو میبینه!بیا...دیدی فقط تو رو میبینه؟

با دیدن رییس که با چشم درشت منو نگاه میکرد آروم آب دهنمو قورت دادم.خب وقتی بطور روشن واسم مشخص کرد که نباید بیام فروشگاه با دیدنم اونم وسط سالن فروشگاه مسلماً فقط چشماش منو میبینه!

اشتون:لوک؟

لویی:گفتم یه روز باخودم میارمش و اون روز دقیقا روزیه که به اندازه ی سه نفر انرژی برای کار داری!

با قدم های بلند اومد سمتمون و لبخند بزرگی زد که دقیقا معنیش این میشد : کونت پارست لوک!

اشتون:اینجا چیکار میکنی عزیزم؟نگفتی میای!

لبخند ضایعی زدم و آروم گفتم:سوپرایز!

لویی:هی!قشنگ معلومه از اون دسته آدمایی که دوست نداره دوست پسرشو به هیچکس نشون بده چون ممکنه یکی قاپش رو بزنه!آروم باش پسر...کسی با دیدن تو به خودش جرات نمیده تا بیاد سمت لوک!

اشتون:همیشه ذهنمو میخونی لویی!

با یه قدم قشنگ چسبید بهم و منو به خودش نزدیک کرد و با لبخند زمزمه کرد:همیشه...

دستشو دور گردنم حلقه کرد و منو یکم کشید پایین که ضربان قلبم به بالاترین حد خودش رسید...واقعا میخواست ببوستم؟دوباره؟

با انگشت شصتش گونمو نوازش کرد که چشمام ناخوداگاه بسته شد...

اشتون:چیزی شده عزیزم؟

بدون کنترل رو خودم سرمو به چپ و راست تکون دادم و بدون مکث همون فاصله رو هم برداشتم و لبامو چسبوندم به لباش.اگه برای اون یه نمایش مسخره بیشتر نیست، مهم نیست ولی برای من تموم چیزیه که چندین سال با تموم وجودم میخواستمش!

Broken Demon #1Where stories live. Discover now