Part 62

2.3K 287 37
                                    


"همین یه ذرست؟این کوتوله؟داری باهام شوخی میکنی!"

لبخند بزرگی زدم و به شخصه تعجب و شگفتی رو تو چشم تک تکشون دیدم!عالیه...اونا هیچ فرقی با بقیه کسایی که تابحال باهاشون در ارتباط بودم نداشتن!

لویی:" سلام دوستان،صبح همتون بخیر!شاید بیشترتون اسمم رو بدونین ولی بازم خودمو معرفی میکنم. اسمم لوییسه و بیست و چهار سالمه.

طی یه سری موضوعات یه چند سالی رو از اینجا که یه جورایی خونه ی هممونه دور بودم و حالا هم که برگشتم هیچ ادعایی ندارم,منم هم نوع شمام و هیچ فرقی با بقیه شماها ندارم!میتونین لویی صدام کنین و باهام راحت باشین!

راستش وقتی فهمیدم جریان چیه و سزار چه نقشه ای برای ماها کشیده ,همراه آقای استایلز اومدم اینجا تا هرکاری از دستمون برمیاد انجام بدیم تا دست اون حرومزاده از این پایگاه و تموم پایگاه های تحت حمایت و هم پیمان هامون,از جمله خون آشام های تیم آقای سالواتوره کوتاه بشه.

این بین تنها درخواست من از شما اینه که همکاری خوبی با من و لیدرهای پایگاه و همینطور خون آشام های عزیزی که قراره برای یه مدت باهامون هم خونه باشن داشته باشین!همین!اگه سوالی دارین میتونین ازم بپرسین،راحت باشین!

نایل:من من...من سوال دارم!

با دیدن نایل که داشت بین جمعیت بپر بپر میکرد لبخند زدم و سرمو تکون دادم...

لویی:بگو نایل!

نایل:فک کنم این وسط فقط من لنگ در هوام!نه خون آشامم نه گرگینه!میشه ازتون بپرسم وضعیت من کی مشخص میشه؟!

خندون از لحن مودبش به کلوم که پشت سرش ایستاده بود و با لبخند خبیثی نگاهش میکرد اشاره کردم که کلوم نیشش باز شد و یهو خم شد رو نایل و گردنش رو گاز گرفت!

نایل با صدای بلندی از درد داد زد و شوکه چند قدم از کلوم دور شد و با ترس از جمعیت که خندون بهش نگاه میکردن اومد بیرون و همونجور که دستشو با درد رو گردنش فشار میداد شوکه بهم نگاه کرد...

نایل:وات د فاک؟الان چی شد؟

لویی:مشکلت حل شد!نگران دردت هم نباش!کلوم بهت میرسه....کلوم؟!

کلوم با احترام سرشو تکون داد و از بین جمعیت اومد بیرون که نایل دستشو آورد جلو و هول گفت:نیا جلو!نیا جلو!

بعد هم همونجور دست به گردن عین فشنگ دوید سمت در ورودی!کلوم بچه هم هنگ زل زده بود به مسیری که رفته بود!

لویی:چیزی نیست!یکم شوکه شده,برو دنبالش,حواست بهش باشه!

کلوم:حتماً!

وقتی کلوم رفت با لبخند گشادی برگشتم سمت جمعیت و خندون گفتم:خب؟مشکل دیگه ای نبود؟

جمع چنان مبهوت زل زده بودن بهم که انگار یه شاخ از کونم زده بود بیرون!

Broken Demon #1Where stories live. Discover now