استایلز:پس واسه چی بوسیدیم رییس؟
کلوم:فقط میخواستم یه چیزی رو امتحان کنم!
زدم رو شونش و خواستم برگردم که چشمم خورد به پشت استایلز...نایل دقیقاً پشت سرش،یه ساندویچ دستش بود و پوکر فیس زل زده بود بهمون!شت !
نایل:فکر میکنم تو یه هرزه ای کلوم!
سرمو انداختم پایین و یه نفس عمیق کشیدم!فاک...من واقعاً بدشانسم!
استایلز:این نایل نبود؟سومین بتاتون؟
سرمو بلند کردم و با حس بدی زل زدم به راهی که رفته بود...
کلوم:این عمارت حداقل هفت هزار متر زیر بنا داره...نمیفهمم چرا دقیقاً همین الان و همینجا باید میدیدمون!اصلاً اینجا چیکار میکرد؟غذاخوری اون طرفه!
استایلز:طبق حرفهای برادر لیدر، زین...اون باید بشدت شکمو باشه!دیدنش اونم جلوی در ورودیه انبار غذا اصلاً دور از انتظار نیست!
عصبی دستمو به کمرم زدم و حرصی گفتم:چرا انبار؟غذاخوری اون طرفه!وات د فاک!
استایلز:منبأ غذا همیشه از غذا خوری بهتره!یه چیزی رییس...این نایل...در حال حاضر با کسی نیست؟
با حرص چپ چپ نگاش کردم که هول شد و دستاشو برد بالا...
استایلز:اون اصلاً تایپ من نیست!ولی تایپ شما...
کلوم:استایلز!
استایلز:بله...حس میکنم اسکات صدام میکنه...من میرم ببینم چیکارم داره!
وقتی استایلز رفت با ناامیدی سرمو تکون دادم و رفتم سمت سالن اصلی.وقتی رفتم تو سالن جلوی در ورودی ملودی پرید جلوم و خندون چسبید بهم...من که ریده بودم.اینم روش!
لبخند کوچیکی بهش زدم و آروم بوسیدمش که رو پنجه بلند شد و عمیق تر بوسیدم و بعد چند لحظه کشید عقب.
شیطون خندید و با ناز کونشو داد عقب و خیر سرش با ناز نگام کرد که با خنده زدم دم کونش که با رضایت خندید و رفت!ابرومو انداختم بالا و برگشتم برم تو سالن که دیدم نایل دست به سینه داره نگام میکنه!
نایل:مطمئن شدم...تو یه هرزه ای!
حتی نمیتونستم ازش بخوام صبر کنه که براش توضیح بدم...بدجوری خراب کرده بودم!
با لب و لوچه ی آویزون بهش که داشت دور میشد نگاه میکردم.شاید به اندازه ای نمیخواستمش که بخوام جدی باهاش باشم ولی واقعاً دوست نداشتم همچین فکری در موردم بکنه!یعنی واقعاً ازم خوشش میومد؟اینم از شانس من...اصلاً این حد از بدشانسی تو یه روز بی سابقه ست...فاک!
با خوردن دست یه نفر رو کتفم یه متر پریدم هوا که بلند خندید!
لویی:هه هه...بدجوری تو کفیا!چی شده رفیق؟
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...
