لویی:فکر کردین من و زین و هری اینجا چیکار میکنیم؟اومدیم که جلوی اینجور اتفاقا رو بگیریم.اومدیم که نذاریم بهم آسیب بزنین!دیگه نگرانیتون چیه؟بگین!حرف بزنین دیگه...قول میدم عصبی نشم,حالا حرف بزنین!
اشتون:اگه شما نتونین به موقع برسین و ما نتونیم خودمون رو کنترل کنیم چی؟
لویی:من نیازی به این ندارم که کنارتون باشم که بتونم جلوتون رو بگیرم!شما باید یه توازن بین عصبانیت و ارتباط با بقیه گرگینه ها پیدا کنین و این حالت رو وقتی بدست میارین که دقیقاً به چیزی تبدیل شین که اسمش رو به یدک میکشین...یه گرگینه!شما یه گرگین که تنها فرقتون با بقیه گرگها اینه که قدرت برگشت به حالت انسانی رو دارین,در واقع شما یه گرگین که میتونین انسان هم باشین,نه یه انسان که میتونین تبدیل به یه گرگ شین!
زین:وقتی بتونین دقیقاً به همون گرگی تبدیل شین که شکل و فرمش رو دارین,اون موقع انگار ذهنتون باز میشه,یه پل ارتباطی با تموم گرگینه های که میشناسین پیدا میکنین!اون موقع،شما هم از نظر ذهنی به بقیه وصل میشین,بلکه جسمتون هم باهم هماهنگ میشه.
نایل:دقیقاً مثل مبارزه ی گروهی شما,لیدر و رییس باهم!
لویی:دقیقاً!
زین:وقتی من و دادش و هری باهم تو یه گروه مبارزه میکنیم,ارتباط ذهنیمون برقرار میشه و حرکات جسممون هم باهم هماهنگ میشه.یعنی هم میتونیم باهم حرف بزنیم هم میتونیم حرکات ترکیبی انجام بدیم!
اشتون:اونوقت این حالت هیچ ربطی به جایگاهتون نداره؟
لویی:نه!ما خیلی راحت بهم کانکت میشیم چون یاد گرفتیم چجوری دقیقاً به یه گرگینه تبدیل شیم!یه گرگینه ی واقعی لازم نیست عین یه حیوون باشه!گرگینه ی واقعی جسم قوی یه گرگ غول پیکر و ذهن زیرک و فعال یه آدمیزاد رو داره.ترکیب این دوتا باهم یه نتیجه ی فوق العاده میده!
مایکل:لیدر،میشه کلی بگین رمز تبدیل کامل چیه؟
لویی:عصبانیت!فقط تصور کنین که عزیزترین کس زندگیتون رو دارن جلوی چشمتون تیکه تیکه میکنن!فقط کافیه خوب تبدیل شین,وقتی تبدیل شدین اون عصبانیته خودش از ناکجاآباد میاد!
اشتون:ببخشید لیدر...یه چیز دیگه!میتونیم ببینیم؟
ابروم پرید بالا...
لویی:عصبانیتمون رو میخوای ببینی؟
اشتون:فقط عصبانیت نه,میخوایم ببینیم وقتی تو اون حالت مبارزه میکنین چجوری خودتون رو کنترل میکنین.
لویی:واقعاً؟همه نظرشون همینه؟
بیشتریا موافق حرف مایکی بودن ولی یه سریا میترسیدن,بد نبود یه نمونه رو میدیدن!
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...
