*ارتباط بزرگسال*
یکم دیگه انگشتم کرد و بعد روی سوراخمو بوسید...
الایژا:چیزی نداری که چربت کنم عزیزم؟کرم یا یه پماد؟
هول سرمو تکون دادم و سریع گفتم:تو کمد کنار تخت خودت یه کرم مرطوب کننده هست!
جوری رفت و کرم رو آورد که اصلاً متوجه نشدم کی رفت و برگشت!
با انگشتاش یکم از کرم مالید به سوراخم و چربم کرد و صداهایی که میومد نشون میداد که داره دیکشم چرب میکنه!
با استرس آب دهنمو قورت دادم که گردنمو بوسید و منو همراه خودش آورد پایین و رو زانو کنار تخت نگهم داشت و بالا تنمو رو تخت خوابوند.
الایژا:برای اولین بار این بهترین پوزیشنه!شل کن و هر وقت دردت گرفت بهم بگو!اوکی؟
سرمو تکون دادم,خم شد روم و لبمو آروم بوسید و دیکش رو گذاشت رو سوراخم و فشار داد که با درد داد زدم!
جرارد:بزرگه!خیلی بزرگه...آرومتر!
آرومتر داشت جلو میرفت و هرجا میگفتم دردم میاد وایمیستاد ولی واقعاً دردم میگرفت,حس میکردم سوراخم داره پاره میشه!
انقدر نفس نفس زدم و نالیدم که نفهمیدم چقدر طول کشید ولی بالاخره تموم دیکش توم بود!لگنم داشت ترک میخورد و سوراخم بی حس شده بود و الایژا هم فقط کمر و کونمو میمالید و بهم بوسه میداد.
بعد چند دقیقه دردم کم شد و تموم تنم به خارش افتاد...چشمم داشت در میومد تا بفهمم حرکت اون دیک غول پیکر تو سوراخم چه حسی میتونه داشته باشه!
جرارد:حرکت کن...فقط آروم!
الایژا:حتماً عزیزم...شل کن!
با حرکت دادن دیکش دردم دوباره برگشت ولی با چنگ زدن ملافه و گاز گرفتن لبم خودمو آروم کردم.چند دقیقه درد داشتم و هیچی حس نمیکردم ولی کم کم دردم از بین رفت و فاک!
به تخت چنگ میزدم و با داد ازش میخواستم که تند تر حرکت کنه و اونم کم کم سرعت حرکتش رو زیاد میکرد...
جرارد:الایژا...سریعتر...محکم تر...بیشتر میخوام...زود باش...تندتر...
من خیلی حشری بودم ولی الایژا سرعتش رو زیاد نمیکرد و فقط آروم میخندید!
وقتی دیدم کاری نمیکنه خودم خودمو جلو عقب میکردم و از لذت زیاد جیغ میزدم.از شدت لذت داشتم میمردم!
الایژا:آرومتر جرارد...کنترلم رو ازم نگیر!
جرارد:آه...بیشتر میخوام...محکم تر...جرم بده...محکم تر...فاک...بکن...منو بکن...
الایژا:آرومتر!کنترلم رو از دست بدم جرت میدم!من ذات خشنی تو سکس دارم...نذار کنترلم رو از دست بدم!
YOU ARE READING
Broken Demon #1
Fanfictionلوییس تاملینسون.نمره الف رشته ی باستان شناسی ،پسرکوچولو و ریزه ای که تو سری خور بودنش بین المللی شده! پروژه ی بزرگی که قرار بود کل دپارتمان تاریخ باستان شناسی رو تکون بده و لویی تمام انرژیشو روش گذاشته بود ولی با یه کل کل ساده با استاد کلاس تمام زحم...