Part 114

2K 211 15
                                    


دستاشو دور کمرم حلقه کرد و منو بیشتر به خودش چسبوند و محکم بغلم کرد.با حس آرامشی که بهم دست داد چشمامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم...

جرارد:دلم برات تنگ شده بود...

چیزی نگفت ولی حلقه ی دستاش دورم محکم تر شد و سرشو گذاشت رو کتفم.چیزی نمیگفت,مثل همیشه آروم بود ولی یه چیزی فرق کرده بود...

نفس های همیشه آرومش دیگه اون نظم قدیم رو نداشت.انگار یه چیزی بهم ریخته بودتش...

جرارد:الایژا؟

....

جرارد:عزیزم؟

بازم چیزی نگفت,فقط بدون هیچ حرفی منو نشوند رو تخت,زانوهاشو گذاشت دو طرف بدنم و همونجور نشسته بغلم کرد.

پشتشو آروم نوازش کردم و زمزمه کردم:عزیزم؟چیزی شده؟حس میکنم مثل همیشه نیستی!بهم بگو...

الایژا:اولین باره!

متعجب یه نگاه به سرش که هنوز رو شونم بود انداختم و دودل گفتم:چی اولین باره؟

الایژا:همه چیز!حس خوبت بهم,اینکه ازم نمیترسی...اینکه بخاطر خودم باهام بودی و بعد اون همه فشاری که توی سکس بهت آوردم,بازم اومدی جلو...بغلم کردی و بهم گفتی که دلت برام تنگ شده بود...تو متوجه میشی...وقتی حالتم تغییر میکنه...تو میفهمی و بهم توجه میکنی.کسی برای من اینجوری نبود...کسی اینکارهارو برام نکرده بود,هیچکس متوجه نمیشد که قلب منم میتونه تند بزنه...همشون برام اولین باره....تو اولینی...

با شنیدن حرفاش دلم یه جوری براش کباب شد که تموم تنم از دردش مور مور شد.

دستامو دور گردنش حلقه کرم و محکم خودمو چسبوندم بهش...

جرارد:من هستم.نمیخواد دیگه نگران هیچ کدوم از اینا باشی...من هستم و پیشت میمونم.باشه؟

تو گردنم یه نفس عمیق کشید و آروم گفت:باشه...

با چیزی که تازه به ذهنم رسیده بود نیشم تا بناگوشم باز شد و شیطون گفتم:پس من اولینتم دیگه؟ خیالم راحت باشه؟

منو خوابوند رو تخت و با لبخند روم خیمه زد.انقدرررر صورتش با لبخند خوشکل شده بود که دوست داشتم بخورمش!

الایژا:آره خوشکله،تو اولینی!

ذوق زده از لحن شیرینش سرشو کشیدم پایین و محکم بوسیدمش!

آروم یه بوس دیگه ازم گرفت و با همون لبخند خوشکلش یکم کشید عقب...

الایژا:بهتری؟دیگه درد نداری؟

چشممو ریز کردم و یکم کمرمو رو تخت تکون دادم,بعدش عضلات کونمو سفت و شل کردم و با نیش باز سرمو تکون دادم!

Broken Demon #1Where stories live. Discover now