Part 123

1.8K 193 13
                                    


با ذوق خندیدم و محکم شکمشو بوسیدم.

لویی:دختریه بابا چطوره؟میدونم خوبی خوشکلم.خب...این بابا هری خوشکله و جذابت که حله,گفت بهم اعتماد داره!میخوام تو هم پشتم باشی دخترم.پشتمی نه؟میدونستم!

با خوشحالی و سرحال یه بار دیگه شکمشو بوسیدم و پیراهنشو دادم پایین,بلند شدم و بوسیدمش.

لویی:بریم پایین,فکر کنم تا الان یا زین از دست بچه ها خل شده ,یا بچه ها از دست زین جر دادن خودشونو!دیدی چجوری مبارزه میکنن باهم؟

هری:آره,اینجوری پیش بریم اوضاع برای همه سخت میشه.

لویی:درستش میکنم عزیزم,بریم پایین تا زین خل نشده.

درو برای هری باز نگه داشتمو خودمم پشت سرش رفتم بیرون و با دیدن چهره ای که میدونستم تو زین میبینم,آروم خندیدم.بیچاره داشت دیوونه میشد!

زین:داداش!اینارو چیکار کنم؟دیوونم کردن,نگاشون کن!انگار دارن تئاتر بازی میکنن!

لویی:انقدر جوش نزن داداشی,حلش میکنیم.بچه ها...آزاد,همه.جمع شین.

منتظر موندم همه جمع شن و به دیمن نگاه کردم.

دست به کمر کنارم ایستاد و سرشو با ناامیدی تکون داد و گفت:اینجوری نمیشه لیدر,انگار نه انگار تمرین برای جنگه.

لویی:بچه های تو تا الان با گرگینه ها تمرین داشتن؟

دیمن:نه.بچه های تو؟

لویی:نه,مشکلم همین جاست.میدونم چشونه!

دیمن:چیه؟

الایژا:مبارزه رو جدی نمیگیرن,همه چیو فرمالیته میبینن!

دیمن با دیدن الایژا سمت چپم اخم غلیظی کرد و خواست بره که بازوشو گرفتم و جدی گفتم:بمون دیمن,جدی ام.

یه نگاه به جمع انداختم و موهامو دادم بالا و با اخم نگاهشون کردم که نیششون بسته شد و خودشونو جمع و جور کردن.

لویی:نمیتونین بفهین زین چی داره بهتون میگه؟چرا فقط زل میزنین؟میگم زبون زین رو متوجه نمیشین؟اگه مشکلی با انگلیسی هست بگین,زین به سه تا زبون دیگه هم مسلطه,تعارف نکنین!

یه نگاه عصبی بهشون انداختم که سرشونو انداختن پایین و جیک نزدن...

لویی:اگه بخواین همینجوری تو جنگ مبارزه کنین,یه دونه از شما هم از اون میدون زنده بیرون نمیاد!دارم جدی میگم الکی اینجوری نگاهم نکنین!

جرارد:پس باید چیکار کنیم لیدر؟مشکل کارمون کجاست؟

یه دستمو زدم به کمرم و با دست دیگم به جرارد اشاره کرم.

لویی:میبینم که حداقل یکیتون لال نیست!معلوم نیست اون دو متر زبونتون کجا رفته ولی امیدوارم گوش هاتون خوب کار کنه,مشکل شما فقط یه چیزه,اونم اینه که شماها به هیچ وجه موقع مبارزه با هم تیمیتون ,به این فکر نمیکنین که ممکنه این مبارزه برای حداقل نود درصد قراره به زودی براتون اتفاق بیوفته و شما قرار نیست از اون مبارزه مرده بیرون بیاین!تو یه جمله,شما عین بی عرضه ها مبارزه میکنین!این چه وضعشه؟چشمم دراومد و تو یه تیم هم ندیدم که موقع مبارزه یه گرگینه ی تبدیل شده و یه خون آشام عصبی داشته باشیم.مگه قراره برین المپیک برای ورزش های رزمی مبارزه کنین که فقط حمله و دفاع,دفاع و حمله دارین؟چتونه؟

Broken Demon #1Where stories live. Discover now