تو منو دوباره ساختی 29
سه رون آروم گفت :
-پس چرا از مامان ناراحت بودین؟ چرا نمی تونستین ببخشینش؟ تقصیر کار مامان من نبود.
مادر بزرگ سرشو به نشونه ی مثبت تکون داد.
-درسته سه کیونگ تقصیرکار نبود...همه ی تقصیرا گردن من بود... منی که مینهو رو از زندگیش بیرون انداختم... منی که مصبب بدبختیش بودم اما جوهیوک که گناهی نداشت... جوهیوک از همه جا بی خبر بود و فقط عاشق سه کیونگ... سه کیونگ نباید انتقام من و از جوهیوک میگرفت. نباید جین پنج ساله اش که میدونست بیش از حد بهش وابسته اس رو رها میکرد... جین بعد از رفتنش نابود شد... جوهیوک نابود شد. به خاطر اونا نمی تونستم ببخشم... میدونم که جین هنوزم نمی تونه مادرش و ببخشه.
-مامان بزرگ؟
-بله عزیزم.
-اما گفتین دلیل طلاق مامانم و بابای جین یه چیز دیگه بود. اینکه اون و خاله هانا باهم رابطه داشتن و مامان اینو دیده بود. پس اونقدر هم که شما میگین بابای جین عاشق مامانم نبوده. نبوده که با وجود مامان با خاله هانا بوده.
مادر بزرگ لبخند کوچیکی زد.
-هیچ وقت از جوهیوک و هانا نپرسیدم چرا؟ هیچ وقت هم مقصر ندونستمشون...
سه رون با تعجب به مادر بزرگ خیره شد. چطور میتونست دختر خودشو مقصر بدونه اما بقیه رو نه. به جین حق میداد که از مادرش متنفر باشه اما پدرش هم تققیر کار بود.
از جا بلند شد.
-مامان بزرگ پاشین بریم خونه.
مادر بزرگ هم آروم از جا بلند شد و همراه سه رون سمت ماشین رفتن. می دونست الان سرش پر سواله که چرا جوهیوک و مقصر نمی دونسته اما واقعا جوهیوک مقصر نبود. جوهیوک بی تقصیر ترین آدم تو تمام اتفاقات گذشته بود.
....
راننده ماشین و جلوی ساختمون نگه داشت .
سه رون سمت مادر بزرگش برگشت.
-خداحافظ مامان بزرگ.
بوسه ای روی گونه ی مادر بزرگ کاشت و مادر بزرگ هم دستی رو صورتش کشید.
-خداحافظ عزیز دلم.
از ماشین پیاده شد و دستی برای مادر بزرگ تکون داد. باد دور شدن ماشین وارد ساختمون شد و سمت آسانسور رفت. ذهنش درگیر بود. درگیر گذشته و اتفاقی که افتاده بود. یعنی جین میدونست باباش همچین کاری کرده بود و بازم از مامانش متنفر بود. نمی دونست چرا اما دلش می خواست تمام تقصیر ها رو گردن خاله هانا و بابای جین بندازه و میخواست به خودش بقبولونه که مامانش اشتباه نکرده.
وارد خونه شد. بازم تنها بود. سمت اتاقش رفت و بعد از عوض کردن لباساش زیر لحاف خزید و سعی کرد ذهنش و از گذشته پاک کنه اما نمی تونست. خیلی دلش میخواست بده و از بابای جین بپرسه که چراا؟ اما تو این سه ماه و نیم حتی یه بار هم پارک جوهیوک رو ندیده بود.
چشماشو رو هم گذاشت.
-اما میتونم از خاله هانا بپرسم.
سرشو به شدت تکون داد.
-مگه دیوونه شدی چی رو بپرسی؟ اینکه چرا بیست و چند سال پیش اون کارو کردن که باعث شد مامانم از بابای جین جدا بشه.
به طرز احمقانه ای میخواست دلیل طلاق رو به اون شب ربط بده و نمی خواست اصرار های بیش از حد سه کیونگ برای طلاق و رفتنش با مینهو رو قبول کنه.
نتونست طاقت بیاره و گوشی رو برداشت و شماره هانا رو گرفت. بعد از چند تا بوق صدای هانا تو گوشی پیچید.
-بله عزیزم.
-سلام خاله.
-سلام .
لباشو بهم فشرد تا بتونه حرفش و بزنه.
-خاله میشه بیاین بالا باهاتون حرف دارم... البته اگه کاری ندارین.
-نه کاری ندارم تا ده دقیقه دیگه میام عزیزم.
گوشی رو قطع کرد و چند تا کوبید تو سرش.
-وای حالا چی بگم بهش... خیلی احمقی کیم سه رون...
سریع از جا بلند شد و از اتاق بیرون رفت. وارد آشپزخونه شد و قهوه جوش و روشن کرد.
با صدای زنگ سریع سمت در رفت و در و باز کرد.
-سلام خاله خوش اومدی.
هانا با لبخند وارد شد.
-بهت تبریک میگم با مامان بزرگت آشتی کردی.
لبخندی حواله ی هانا کرد.
-ممنون.
هانا سمت مبلا رفت و نشست و سه رونم وارد آشپزخونه شد و با سینی قهوه برگشت و کنار هانا جای گرفت.
هانا لیوان قهوه شو برداشت و جرعه ای ازش نوشید
-با مامان بزرگت حرف زدی.
سه رون آروم سرشو به نشونه ی مثبت تکون داد .
-اهم.
هانا لبخندی زد و فنجون قهوه شو روی میز گذاشت.
-حالا میخوای چی رو بدونی؟
سه رون با تعجب به هانا چشم دوخت و هانا با همون لبخند دستشو رو دست سه رون گذاشت.
-بگو مامان بزرگت چی رو برات تعریف نکرده که میخوای من برات بگم؟
سه رون لباشو بهم فشرد. تردید داشت برای پرسیدنش.
با فشاری که هانا به دستش داد نگاهشو به هانا دوخت و آروم گفت :
-همه مامان من و مقصر میدونن اما اشتباه از پدر جین هم بود نبود؟
روش نشد که بگه اشتباه شما هم بوده.
هانا با همون لبخند گفت :
-میخوای حقیقت و بدونی یا فقط میخوای به زور به خودت بقوبولونی که سه کیونگ بی تقصیر بوده.
سه رون لبشو گاز گرفت.
-حقیقت و؟
ВЫ ЧИТАЕТЕ
you made me again
Фанфик فیک 💙 #تو_منو_دوباره_ساختی💙 💛نویسنده: ندا 💛 @nedakyu ❤️ژانر : عاشقانه و غمگین و کمی طنز...❤️ 🔷کاراکترهای اصلی: 🔸جین (بی تی اس) 🔹جیمین (بی تی اس ) 🔸جیهوپ (بی تی اس ) 🔹ته هیونگ (بی تی اس ) 🔸کیم سه رون (بازیگر ) 🔹جیسو (بلک پینک) �...