11:57

329 88 7
                                    

سالها بعد؛
من بغض میکنم و میدونم حتی پیچش موهام هم ازت دلخورن و امروز باز شدن به خاطر جوری که همه ی مارو ترک کردی...

من یه ضمیر خالی و پوچ نیستم.
 من مجموعه ایم از سلولهایی که ' تو' در تک تکشون فریاد میکشی و به یاد آوردن تو بعد از فراموشی؛
هزاران بار بدتر از قبول کردن اینکه تو رفتی و رفتی و رفتی.

تو گذاشتی من راجع به تو با همه حرف بزنم و بعد؛ من رو ترک کردی...
بعد از تو؛
الکل من رو خورد و مست شد.
داروها من رو بلعیدن و بیهوش شدن.
مواد من رو بالا کشید و غرق شد.

بعد از تو؛
اون مرد همسرم شد.

بعد از تو؛
جنینی عشق من به تو رو سر کشید و مسموم شد.

حالا
تو هنوز هم پشت پنجره گیتار می‌زنی و من؛
انکارت می‌کنم...

Dear Roses [90's] | CompletedDonde viven las historias. Descúbrelo ahora