Flashback جلسه هفده سال پیش_زمانی که یونگی تازه جیمین رو پیدا کرده
+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+_+
_بهت گفتم نباید ازش پنهان کنی!الان جهان میتونست در آبادی کامل باشه!
+ولی فعلا که نیست ،بعدشم من فقط از دست تو عصبانی بودم ،اصلاهم اشتباه نکردم..نگاه کن..،من اصلن..
_باشه نمیخواد بحث کنی،اونموقع من مقصر بودم😒آره بابا اصن تقصیر تو نبود که تقصیر من بود چون من درخواستت رو رد کردم حالا یکم آروم باش!
+حداقل بزار قهومو بخورم ،چرا تو ماگ خودم نریختی؟
_اوه نکنه یادت رفته که جنابعالی خودت اون رو شکستی؟ایندفعه یبار مصرفشو گذاشتم حداقل اینو دیگه نشکن!
+باشه بابا ،حالا انگار چی شکوندم ،لیز خوردم از دستم افتاد.،بعدشم گرون نبود که،
_نه نبود ولی به هر حال خودت هم میدونی که همیشه اینطوری هستی!..........،اوه،نه،دیگه نه،¡!باز چیکار کردی؟چطور لیوان پلاستیکی رو شکوندی؟
+تقصیر من نبود ،تا اومدم برش دارم اینطوری شد..نشکست
پاره شد،تازه کاغذی بود نه پلاستیکی!_باشه،لازم نیست بهانه بیاری قبول کردم ،اونم کاغذ کامل نیست...پلاستیک قاطیشه وگرنه محتویاتش بیرون میریخت
،خودت که دانشمندی از کجا نمیدونی؟با اون آی کیوی صد و چهل و خورده ایت،درست گفتم دیگه مگه نه؟+خب راستش رو بخوای اون خورده ایش میشه...+
_باشه نخواستم توضیح بدی ولی کی میخوای به یونگی بگی اون کیه؟
+امسال خودش میفهمه! البته اگه نقشه اون خدای نفرین شده کار کنه!منکه نمیدونم نقشَش چیه ولی هرچی که هست امسال اتفاق میوفته ،امیدوارم دردسر ساز نشه+
_تو...هیچی ولش کن ،بهتره جلسه رو تمومش کنیم
+چرا؟...
_چی چرا!؟!؟
+چرا همیشه وقتی میخوای بحثی رو تموم کنی اینو میگی.چرا کاملش نمیکنی؟
_اوه ،نمیخچاستم بگم نباید راز هارو گفت ولی باشه اینو میگم،خب من واسه اینکه بحثو تموم کنی راهی جز این ندارم!
+میدونی که تشخیص میدم دروغ میگی¡؟
_من؟چه دلیلی داره راجبش دروغ بگم ؟
+چون،...شاید چون فکر میکنی قرار نیست دوباره کارمو تکرار کنم!
_ه...هی،ت،تو چی میگی اصن میفهمی؟
+اوه پس درست حدس زدم!
+ک...کی گفته ،چرا همچین فکری کردی؟
_شاید چون صورتت عین لبو شده و لکنت گرفتی ،چشمات دارن داد میزنن،و دستات هم میلرزه که تو هم سعی داری قایمش کنی،و مثل اینه که داری باهاشون بازی میکنی...
تو همیشه وقتی این کارو میکنی که بخوای از موضوعی که در حال وقوعه فرار کنی و استرس داشته باشی_خب الان خوشحالی که فهمیدی دلیلش تویی؟به درک،پس بهتره بدونی که دلیلش اصلا هم تو نیستی و حماقت خودم دلیل اینکارامه!
+چ.چرا اینطوری شدی،من ،من متاسفم ،خواهش میکنم منظورمو اشتباه نگیر..من منظورم+
_مهم نیست،این جلسه تموم شد..بهتره به پسرت بگی میتونه بیاد تو وگرنه تا فردا همون جا وایمیسه!
+هی صب ،،صبر کن ،پس+
_حتی بهش فکرم نکن ، میرا ،به اون بگو میتونه بیاد تو!_
*چشم قربان*
*آقای مین ،بفرمایید داخل جلسه تموم شد*!
+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+**++*+*+*+*++*+*+*+*+*++**++*+*+*+**+
وای ببخشید شرمنده من فیلتر شکنم خراب بود بعد. توی یه دفتر ادامش رو نوشتم دوستم با خودش برد الان هم استرس اینو دارم که دیده باشه اونو هم اینکه واقعا شرمندم چون این پارت خیلی آبکی درومد....به جاش از همین دو شخص یه پارت با دو سه هزار کلمه مینویسم...احتمالا فهمیدین که اونا کین....این پارت رو داشته باشین تا دفترم به دستم برسه اصل کاریشو بنویسم بعدشم دیگه واقعا تیزرو میزارم....فیلتر شکنا منو کشتن....وای راستی کامبک رو دیدین.....من سکته زدم واسشون خدا......😱😱اصن یه وضعی بود به زور فیلتر شکنم وصل میشد بعد یهو با چهار تا گوشیو و کامپیوتر مون و تلویزیونمون می ریختم سر یوتیوپ...دیدین یوتیوپ بازم از بازدیدا کم کرد😒 من شبش همش در فکر این بودم که آخه چجوری....😲🙄🙄ده میلیون بازدید و خورد آیا🙄🙄
حالا بگذریم زیاد حرف نزنم ولی با اینکه میدونم پارتش آبکی بود ولی بدانید و آگاه باشید من کلاس ریاضی و فیزیک پشت سر هم داشتم و تو کلاس اصلن درس گوش ندادم تا اینارو بنویسم...دیگه درک کنین کی وسط عبارت های جبری و معادله ها و نیرو و انرژی و این چرت و پرتا میتونه پارت زیبایی بنویسه؟؟هرچند که من زیاد دیدم ولی بیاین فک کنیم امکانش صفره...
راستی نظرتون چیه...به نظرتون بعد از یونمین ،ویکوک کاپل اصلی باشه یا نامجین ؟؟راستی بحث زندگی جیهوپ هم که تو داستان گفتم یا آخر داستان یه فلش بک میزنم یا تو یه بوک جدید منتشرش میکنم...
داستانش طولانیه...و به این داستان هم ربط داره!
نظر شما چیه همینجا بنویسمش یا به عنوان یه بوک جدا بزارمش....البته بعد تموم شدن این فیک.....اونم دقیقا یه فیک جدا میشه دیگه...وای من خیلی دوس دارم سریعتر بنویسمش....اگه دوست داشتین دنبالش کنین!دیگه زیادی زر زدم :/فعلا تا دیداری دوباره(اگه فیلتر شکن ها و مدرسه و معلما بزارن)بدرود 🙃
گفته بودم میخوام ته هر پارت این👆ایموجی رو بزارم مگه نه!¡¿؟
ESTÁS LEYENDO
Bloody love
Fanficکاپل:یونمین کاپل های فرعی:ویکوک،نامجین،... (+من....من حتی به یاد نمیارم که چه کسی هستم.....همه جا تاریکه......نمیتونم چیزی رو ببینم....من به یه جفت چشم نیاز دارم تا راهنمای من بشن.....دست هایی که دستم رو بگیرن.......صدایی که بدونم تنها نیستم..... _...