KookV Version of " When Our Eyes Met " - Shot 1

3.6K 424 98
                                    

- این چندمین روز شده ؟!

- از اولش اینجوری بود ، نبود ؟!

- هی یادت نیس واقعا ؟ پارسال قهرمان شنای منطقه شد ، سال قبلش هم میگفتن که میتونه تو تیم کشوری عضو ثابت شه !

- چی شده ؟ کیو میگین ؟

تهیونگ با حرص خودش رو روی صندلیه کنار جونگ کوک انداخت :
هوی بی کله ! حواست هست جلو خودت هر چی عشقشون میکشه میگن ؟

جونگ کوک که سرشو بین دستاش روی میز گذاشته بود و صورتش مشخص نبود ، واکنشی نشون نداد ...

با حرص نفسش رو بیرون داد ؛ از وقتی سال تحصیلی جدید شروع شده بود رفتار جونگ کوک عجیب شده بود .
بهش حق میداد که به خاطر از دست دادن سگی که از بچگی باهاش بود ناراحت باشه ؛ ولی آخه تا چه حد ؟

یوکی ، سگ جونگ کوک همسن دوستیشون بود ...
روزی که جونگ کوک برای خرید یوکی به پت شاپ خونواده ی تهیونگ اومده بود اولین ملاقاتشون بود و چند ماه بعد که سال اول دبستان رو شروع کرده بودن توی یک مدرسه ثبت نام کرده بودن و بعد از اون دوستای صمیمی شده بودن .

یوکی هم از همون اول نقش مهم و پررنگی توی خنده ها و خاطراتشون داشت .

زیر لب آروم گفت :
شاید حق با توئه و من زیادی بیخیالم ...

جونگ کوک سرشو بلند کرد و با نگاهی که معلوم نبود کجا رو نگاه میکنه گفت : چی ؟

این پریشونی و بی حواس شدن جونگ کوک گاهی عصبیش میکرد ...

خواست بگه « هیچی » که صدای پرانرژی جیمین تقریبا از جا پروندش :
صبح همگی بخیر !

با ورود جیمین پچ پچ ها راجب جونگ کوک ساکت شدن و تهیونگ بلند شد که به کلاسش برگرده ؛ اولین سالی بود که با جونگ کوک و بقیه تو یه کلاس نبود .

همونطور که از کنار جیمین رد میشد آروم گفت :
حواست بهش باشه باز داره خودخوری میکنه ، فعلا !

از کلاس که خواست خارج شه صدای جیمین رو شنید :
باز کل شب رو بیدار موندی ؟

آه کشید و وارد راهرو شد :
همکلاسی که بودیم همه چی بهتر بود ...

•••

هوا تقریبا تاریک شده بود که از مدرسه خارج شدن .

یونگی به جونگ کوک که مثل جنازه پاهاش رو روی زمین میکشید و پشت سرشون به آرومی دنبالشون میکرد ، اشاره کرد :
واقعا اوکیه که همینجوری ولش کنیم ؟

KookV - When Our Eyes Met | Full ShotWhere stories live. Discover now