Chapter 11:
Jungkook P. O. V :
-بچه ها دیروز فیلمنامه رو واستون فرستادم خوندین؟
همه باهم گفتن بله! فکر کنم کسی جرأت نداشت تمومش نکنه!
-خب! نقش جیمین رو کوکو بازی میکنه!
یه پسره که خیلی خوشگل بود، البته نه به خوشگله تهیونگ، گفت :ببخشید من تا حالا راجع به ایشون چیزی نشنیدم، تاحالا فیلم بازی نکردن! بنظرتون برای فیلم اول زیاده روی نیست نقش اصلی؟
-آقای لی مین هو! من خودم میدونم چه نقشی به کی بدم! لورد آف هان رو که دیدی! کوکو توش بازی کـ...
آروم به پهلوش زدم!
+شما مطمئن باشین! اگه باور ندارین که من میتونم خوب بازی کنم میتونم یه تیکه براتون الان بازی کنم!
-بشین لازم نیست!
مین هو گفت:نه صرفا برای اینکه دوست پسرش هستی گفتم نکنه یه وقت بخواد پارتی بازی کنه!
-چییییی؟ چه غلطی کردی؟ پارتی بازی؟ من؟
+تهیونگ نیم! صداتو بیار پایین! آروم باش! خوب حق بده بهش! اون منو نمیشناسه! تویی فقط که ماهیت منو میدونی!
یه نفس عمیق کشید و ادامه داد...
-خب.. نقش نامجون رو خودم بازی میکنم! قبل از اینکه کارگردان بشم بازی میکردم!همین پارسال هوارانگ رو بازی کردم نقش امپراطور گیونگ جونگ برای مینهو، نقش جیجو رو لی جونگی بازی میکنه، لیسا کجا رفت؟ خب ولش کن مهم نی هروقت اومد بهش بگین جنیه! دوست دختره جیجو، یون شیون تو نقش هوپی رو بازی میکنی، مستر جانگ گیونسوک و پارک ساجون شما ها فرمانده ها و این یارو های امپراطورین! و پارک شین هه تو بانو یونی، سوزی تو هم بانو چویی، کیم سوهیون و اوه سونگهون شما ها هم پزشک دربارین بانو آی یو شما بانو چونچویی، اوییuee تو هم چیزی، این یارو ساحره!سوالی نیست؟
یه دختره که خوشگل بود گفت:ببخشید برای نقش بانو چونچو منو پیر میکنه گریمر؟
-آره دیگه! البته نه خیلی پیر ولی به هر حال سنت از 25 باید حداقل 40 بزنه!
دختره گفت :آهان اوکی!
یه دختر دیگه گفت :آیا اون ساحره پیرزن نیست؟ من خیلی برا این نقش جوون نیستم؟
-نه! دویست سالته! بعد هم قراره کلی گریم شی! البته که بدون اونم عین عجوزه های پیری!
به وضوح عصبانیتشو حس کردم و دیدم رنگش از شدت عصبانیت سرخ شد
یهو اون دختر که بهم به اسم لیسا معرفی شده بود با عصبانیت وارد شد و گفت:
§چی شد حالا من شدم آدم بده؟ تهیونگ خیلی آشغالی! اگه بخاطر رزومه ی کاریم نبود نابودت میکردم!
-هه تو خودتو بکشی یه کاری کنی فنام نابودت میکنن و به فاک میدنت هرزه خانوم
لیسا که آبروش حسابی جلوی معروف ترین بازیگرای کره رفته بود با خشم اونجارو ترک کرد!
-فردا صبح ساعت 9 آفیشین! میبینمتون! دقیقا تا سه روز دیگه باید از حفظ رول هاتون رو برین! پس حتما پارت هاتون رو کامل حفظ کنین وگرنه از پروژه اخراج میشین! گوود بای!
و همون لحظه خم شد و لبامو جلوی اون همه آدم بوسید! آخه بیشعورررر! همتون بیشعورین، از مغز کُسخل و فن گرل وارم تا تهیونگ حشری! فاک دیس لایففف! فاااک!
...
وقتی همه اونجا رو ترک کردن تهیونگ با همون قیافه ی احمقانش که در عین حال خیلی سکسی و جذاب هم بود شروع به حرف زدن کرد :
-عشقم!
+جون؟
-میشه بهم کمک کنی؟ توی این بازی کردنم و نقشم و حفظ کردن اینا؟
+100 درصد عشقم❤️
-باش پس بیا بریم خونه تا کارمون رو بکنیم
CZYTASZ
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Fanfiction🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...