🌈 Part 03

2K 185 109
                                    


کامنت و ووت دوست دارم ... زیاد بدین 😊💙

*******************************************************

د.ا.د جونگکوک

بیب بیب بیب بیب!

" خفه شو!" بالشمو رو سرم کشیدم تا از صدای مزخرف آلارم ساعتم مخفی شم . به خاطر قطع نشدن اون صدای افتضاح ناله ای کردم و دست بردم خاموشش کردم و بیدار شدم.

تقریبا داشتم بلند میشدم که یه درد مزخرف ازقسمت تحتانیم😐 احساس کردم. "آخ" دردش باعث شد دوباره دراز بکشم چون لعنت بهش خیلی درد داشت " اون احمق خرخون، تقصیر اونه که الان دارم درد میکشم.بعدا انتقاممو ازش میگیرم"

بالاخره تونستم خودمو جمع و جور کنم و بعد از چند تا تلاش ناموفق بلند شدم . همونجوری که کمرمو خم کرده بودم، به سمت حموم راه افتادم تا کارای هر روزمو انجام بدم. بعد از اون رفتم تو آشپزخونه (با همون حالت خمیده) و برای خودم یکم غذا پختم از اونجایی که من تنها صاحب این اتاقم و فقط خودمم که غذا میخورم.

بشقابمو گزاشتم رو سینک، کیفمو برداشتم و قبل از اینکه ازخوابگاه برم بیرون، درو قفل کردم. هنوز یه ساعت وقت داشتم تا مدرسه شروع بشه. پس رفتم رو پشت بوم جایی که معمولا با هیونگ هام وقتمو میگذرونم.

انتظار داشتم اونجا ببینمشون ولی به جاش همون خرخونو دیدم که رو نیمکت نشسته بود. نمیدونم چرا ولی هربار که میبینمش خونم به جوش میاد... ولی این بار زیاد بد نشد... وقت خوبیه واسه انتقامم از اونجایی که هیچکی اینجا نیست و کسی نمیتوننه ببینتمون.

دینگ!

گوشیمو نگاه کردم ببینم چیه که پیام نامجون هیونگمو دیدم

گاد او دیستراکشن (همون خدای خرابکاری خودمون)

چطوری بچه؟ امروز قرار نیست بیایم مدرسه

جین مریضه باید مواظبش باشیم

- باشه هیونگ. به جین هیونگ بگو زود خوب شه

باشه بچه

مواظب خودت باش. دردسر درست نکنی

اوکی؟😂

پیام توسط پسر نارگیلی سین شد

7:01 صبح

چشامو چرخوندم و اون خرخونو دیدم که رو نیمکت نشسته بود. داشتم اروم سمتش قدم برمیداشتم تا اینکه نگام کرد " کونت چطوره؟" قسم میخورم این مادر جنده رو (ساری گایز) .. " اوه.. خوبه مثه یه بِچ اصن درد نمیکنه ... انگار فقط یکی ازش شِتمو ازش بیرون کشیده ( ودف؟ اصن نمیدونم این تیکه رو چی گفت ببخشید دیگه) " همونجوری که با چشام مثه یه خنجر بهش زل زده بودم گفتم

🌵Enemies With Benefits || Vkook🌵Where stories live. Discover now