تمام جهان سرد و تاریکه...
و این حضور و عشق ماست که می تونه اون رو گرم و روشن نگه داره...
پس بیا تا وقتی که هستیم کنار هم عاشقی کنیم...
___________________________
جیمین:
آروم قدم می زدم و از زیر شاخه هایی که از شکوفه های سفید و صورتی آلو پر شده بودن، رد میشدم...
نفسه عمیقی کشیدم و هوای بهاری رو به ریه هام رسوندم هر چند هنوز کمی سرد بود ولی قفسه ی سینه ام رو آزار نمیداد و همین لذت بخش ترش کرده بود...
الان، هوای نیویورک چطور بود؟
بهتر بود از جونگ کوک بپرسم تا لباسای مناسب تری بردارم...
به قدم زدن ادامه دادم و از کنار پارکی که همیشه همراه جونگ کوک میومدیم رد شدم...
نمی دونستم کی دوباره می تونم اینجا رو ببینم و همین باعث میشد از همین الان برای اینجا و تمام خاطراتش احساس دلتنگی کنم...
روزی که جونگ کوک گفت می خواد برای راه اندازی شرکت به آمریکا بره کاملا جا خوردم...
فکر میکردم قراره دوباره از هم دور بشیم و خب من خاطره ی خوبی از اخرین سفرش نداشتم...
اما بعد از اینکه گفت قراره دو نفری به اونجا بریم حسابی هیجان زده شدم...
من هیچوقت به یه سفر درست حسابی نرفته بودم و حالا یه سفر به آمریکا اونم همراه جونگ کوک و بعد از این همه ماجرا واقعا خوشحال کننده بود ؛ هر چند که یه سفر کاری بود و مدت زمان اقامتمون نامشخص بود اما جونگ کوک گفت که ممکنه بیشتر از چندماه طول بکشه...
فکر دور بودن از اینجا اونم برای مدت طولانی بهم حس استرس و دلتنگی میداد...
دلتنگی برای خیابون های سئول...
برای غذاخوری آجوما...
برای مونچایلد...
برای سه یون و دوستام...
دل کندن از همه ی اینا برای منی که تمام این سال ها باهاشون انس گرفته بودم خیلی سخت بود اما می دونستم که هر دومون بهش نیاز داریم...
گاهی باید از همیشگی هات دور بشی تا بتونی به احساسات و افکارت نظم بدی...
و من به این دوری نیاز داشتم...
و همینطور تجربه های جدید...
جونگ کوک پیشنهاد داد مدتی که اونجا هستیم کارای بورسیه ام رو پیگیری کنم و اگه از شرایطش خوشم اومد می تونیم اونجا بمونیم و تحصیلاتم رو اونجا ادامه بدم...
می تونستم شور و شوقش رو برای رفتن حس کنم...
می دونستم که خیلی از اینجا خوشش نمیاد و ترجیح میده جایی باشه که بتونه تو روابطش راحتتر باشه و من بعد از آشنایی با اون کاملا این حسش رو درک میکردم...
ESTÁS LEYENDO
moon in the galaxy { Completed }
Fanficنام : moon in the galaxy (ماه در کهکشان) کاپل: کوکمین ، تهجین ژانر: رومنس ، درام، انگست،هپی اند ، +18 نویسنده : mind writer ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ اولین باری که دیدمت فکر می کردم یه پسر لوس و مغرور و پولداری... با ابرو های بالا رفته نگاهش کردم که...