♤ 13 ♤

2.1K 381 537
                                    

Don't trust your eyes, I'm not the one you see .

به چشم هات اعتماد نکن ,من اونی نیستم که میبینی .

VOTE 🌟

■□■□■□■

هلن نگاهی به اطراف کرد و در سویت هری رو باز کرد
سمت اتاق خواب رفت و در کمد رو باز کرد لباس هارو کنار زد و به در پشت لباس ها ضربه زد

:میشه بیام تو ?

با شنیدن اجازه ی ورود دستگیره رو چرخوند و وارد اتاق مخفی اونجا شد , اتاق بزرگی که همه ی وسایل کنار هم قرار داشتن یه آشپزخونه تخت خواب جلوی اشپزخونه و مبلمان و تلویزیون درست کنار تخت !

:وقت بیدار شدنه ... هری

هری روی تخت نشست و فایلی که دست هلن بود و گرفت

:بیدار بودم , این چیه?

:لیست کارایی که انجام شده , باید هماهنگ بمونید

هری سرشو تکون داد و شروع کرد به خوندن فایل که نگاه زیر چشمی به هلن کرد

:کار دیگه ای داری?

هلن لبخندی زد و دستشو رو صورت هری کشید

:چرا یه بار امتحانش نمیکنی?

هری دست هلن رو گرفت از صورتش دورش کرد و لبخند زد

:بعدش یه تابوت برات سفارش میده اینو میدونی?

:هاه , این میتونه کارای شخصی باشه !  فکر میکنی اون کارای شخصیشو به تو گزارش میده?

:آها بفاک دادن تو جز کارای شخصیم نیست پس درو پشت سرت ببند

هلن چشماشو چرخوند و از جاش بلند شد
:فکر میکنی زین چطور باهاش کنار میاد ?

هری فایل رو روی تختش گذاشت و بلند شد , آروم اروم سمت هلن رفت و بعد انگشتشو زیر چشم هلن فشار داد

:اگه زین , به هر دلیلی بفهمه حتی اگه تو بهش نگفته باشی , بهش میگم به دردناک ترین شکل ممکن بکشتت , میدونی که اون چطور سر قولش میمونه !

هلن آب دهنشو قورت داد و سرشو عقب برد

:در..درو میبندم

:خوبه

هری انگشتشو پس کشید , هلن سمت در رفت و اونو محکم بست

هری چند لحظه به در خیره موند و بعد سمت روشویی رفت , دست و صورتشو شست و بعد خشک کردنشون دوباره فایل رو بررسی کرد

...........................

زین نگاهی به مرد رو به روش کرد که روی چشماش و پوشیده بودن , روی یه صندلی بسته شده بود و کاملا مشخص بود که اونقدر ترسیده که اگه تکونش بدن ممکنه خودشو خالی کنه

وقتی هری رو دید که از اتاق کوچیک کنار انبار بیرون اومد سمتش رفت
صداشو پایین اورد و بهش نگاه کرد

LET ME FOLLOWWhere stories live. Discover now