┈••۪۫•❀ My Other halF 37❀••۪۫•┈

551 101 4
                                    

My Other HalF
By:Scarlet
Main cupel:HunHan/ ChanBeak
Channel:Pania_Fiction

قسمت سی و  هفتم  _ نیمه ی دیگر من 

تائو در حالی که موهاشو خشک میکرد و بالا تنه اش لخت بود از حمام بیرون اومد . لی نیم نگاهی بهش انداخت
_  تائو سریع لباس بپوش سرما میخوری 
تائو خودشو روی تخت پرت کرد
_ گه گه خیلی خستمه
لی سرشو از روی لب تاپ  بلند کرد و کش و قوسی به کمرش داد
_ بله میدونم خسته ای ولی دلیل نمیشه  نری لباس تنت کنی ... زود باش
تائو قیافه ی مظلومی به خودش گرفت و تلاش آخرشو کرد
_ یشینگ گه گههههه ؟؟
راستش تائو بدش نمیومد همین الان لی بلند شه براش لباس بیاره تنش کنه . پس تا اونجایی که میتونست قیافه اشو شبیه گربه ی شرک کرد فقط آپشن اینو نداشت که  روی بدنش پشمای نارانجی با راه راه های مشکی در بیاره . لی نگاه خونسری حواله اش کرد
_ میدونی که این نگاه هات روم تاثیری نداره هوانگ زی
تائو پوفی کشید تن خسته اش رو از تخت کند
_ ای بدجنس الان با این قیافه ای که من گرفتم اگه سنگم بود تا الان آب شده بود . چطوره که همه میگن توخیلی مهربونی ؟؟ من نمیدونم پس چرا خیرت ... آخخخخخخ
تائو وسط حرفاش یهو کمی خم شد و قفسه ی سینه اش رو چنگ زد . لی سری به نشونه ی تاسف تکون داد  و ریز خندید جوری که چال لپش مشخص شد
_ پاندای لوس،  اگه فکر میکنی با این کارات گول میخورم کور خوندی
اما تائو جوابشو نداد لی صداش زد
_ تائو ؟؟
در لب تاپش رو بست  کمی خودشو جلو کشید
_ بسه تائو همین الان نقش بازی کردن رو تموم کن !!
وقتی هیچ تغییری توی پوزیشن تائو صورت نگرفت با نگرانی تقریبا  یه پرش غیر ممکن تا نزدیک تائو انجام داد . شونه اش رو گرفت خم شد تا بتونه صورتش رو ببینه
_ هی پسر حالت خوبه ؟؟
صورت تائو قرمز شده بود با این که مشخص بود فشار روشه سرشو تکون داد
_ خوبم .
لی خیلی آروم اونو به عقب هل داد تا دوباره روی تخت بنشونتش بعد سریع سمت یخچال کوچیک کنار اتاق هتل رفت و از توش یه آبمعدنی برداشت  . آب رو به لبهای تائو نزدیک کرد و مجبورش کرد کمی بخوره . تائو تند تند نفس های عمیق کشید بعد آروم دستش رو پایین آورد
_ چت شد یهو ؟؟
تائو تازه حس کرد قلبش یکم  آروم گرفته لعنتی جوری تیر کشید که حس کرد داره میکشتش دوباره دم عمیقی گرفت
_ چیزی نیست نگران نباش  یهو قلبم گرفت
_ الان بهتری ؟؟ هنوز درد داری ؟؟ میخوای منیجر رو صدا کنم بریم دکتر ؟؟
لی رگباری سوال پرسید  . تائو لبخندی زد و سری به نشونه ی نه تکون داد
_ نه گه گه حالم خوبه
لی با عصبانیت سمت  چمدون تائو رفت بازش کرد یه دونه لباس بیرون کشید
_ همش واسه اینه که از حموم لخت میای لباس نمیپوشی
چشمای تائو در جا گرد شد
_ چه ربطی داره ؟؟
لی دستای تائو رو گرفت بلندش کرد با حرص یقه ی لباس رو از سر تائو رد کرد
_ خیلی هم ربط داره
تائو دوباره حالت مظلومی به خودش گرفت
_ گه گه باهام مهربون باش همین چند دقیقه پیش داشتم سکته ی قلبی میکرد
لی چشم غره ای بهش رفت
_ تو بیخود میکنی سکته ی قلبی کنی
وقتی مطمئن شد تائو لباس رو کامل تنش کرده دوباره چهره اش رنگ نگرانی گرفت
_ مطئنی خوبی ؟؟ نمیخوای بریم دکتر ؟؟
تائو نیشش تا ته باز شد
_ هر چقدرم تظاهر کنی به دعوا کردنم بازم نگرانم میشی ... خوبم گه گه نیازی نیست نگران بشی
لی جمله ی اول تائو رو فاکتور گرفت و بعد از مرتب کردن پتو روش کمی موهاشو نوازش کرد
_ باشه استراحت کن
تائو سری تکون داد با چشمای بسته یکم ملچ ملچ کرد بعد گفت
_ گود نااایت
لی یه بار دیگه موهای نرم دونسنگش رو نوازش کرد
_ خوب بخوابی
وقتی تائو اونجوری خم شد  اول فکر کرد شاید فقط داره رول بازی میکنه ولی وقتی صورت قرمز شده اش رو که کم کم داشت به کبودی میزد  دید تقریبا روح از تنش جدا شد . یه لحظه ترسید که نکنه اتفاقی افتاده باشه . اونموقع هم که توپید به تائو در واقع عصبانی نبود فقط ترسیده بود و داشت اونطوری ترسش رو نشون میداد . مدتی بالای سر تائو ایستاد بهش نگاه کرد بعد دوباره برگشت سمت تختش و لب تاپ  رو برداشت تا دوباره به کارش برسه .

My Other halF~>FullUnde poveștirile trăiesc. Descoperă acum