دست های کشیده و زیبای همسرش رو گرفته بود و همون طور که آروم توی خیابون قدم میزدن، حواسش به دختر بچه ی کوچولوشون بود که با شیطنت جلوتر از اونا راه میرفت.
داشت به این فکر میکرد که چقدر هوا سرده و کاش لباس های بیشتری تن «جیونگ» میکرد. که کیم جیونگ با ذوق به طرفشون اومد.
و با لحنی که میدونست دل باباشو حسابی آب میکنه گفت:بابا ته من اون خلس گونده رو موخوام.
ته دستی به فر های وسوسه انگیز موهای دخترش کشید: اما تو که یکی از اونا رو داری.
جیونگ پافشاری کرد: اما من اونو موخوااامم.
بعد با لب های آویزون به جینی خیره شد بلکه اون بابا ته ته رو راضی کنه.
جین سقلمه ای به پهلوی همسرش زد: هرچی بچم میخواد براش بگیر.
ولی ته با اخم کمرنگی گفت: نه اگه هرچیزی که میخواد سریع براش بگیریم خیلی لوس میشه.
ورلد واید هندسام لبخند مخصوصش رو زد: اما تو اون خرس رو میخری.
تهیونگ:امکان نداره.
***********
به محض زدن رمز در توسط ته، جیونگ با خرسی که تقریبا دو برابر خودش بود وارد خونه شد و یک راست به سمت اتاقش رفت.پشت سرش جین با لبخند رضایت مند داخل خونه اومد و چشمکی حواله ی صورت گرفته ی تاتای جذابش کرد: فکرشو نکن ته... اون فقط چهار سالشه. نمیخوای که بخاطر یه عروسک اونو از خودت برنجونی؟!
تهیونگ خواست چیزی بگه که صدای شاد اون موجود فرشته خصال فضای خونه رو پر کرد: بابایی!
و چند ثانیه بعد فرفری بانمک و فسقلیش همراه عروسک جدیدش جلوش وایساده بود: بابایی منو خلسی اومدیم که ازت تچکر کنیم.
بعد دستای مینیاتوریش رو به طرف باباش گرفت تا بغلش کنه.
تهیونگ اونو در آغوش گرفت که جیونگ یه بوس محکم رو گونه ی کاراملیش کاشت و تو گوشش پچ پچ کرد: دوشت دالم بابایی.
دل تهیونگ ضعف رفت واسه کیوتی این دختر. مطمئن بود این کارا رو از جین یاد گرفته. چون هیچ کس جز اون نمیتونست انقدر خوب قلب ته رو نشونه بگیره.
جیونگ همون طور که به طرف اتاقش میدوید داد زد: شب بخیر بابایی... شب بخیر جینی.
که صدای اعتراض آمیز جین بلند شد: بابا جینی!
قطعا این بچه نمیخواست یاد بگیره که جین رو به اسم صدا نزنه. حتی یه بار بهش گفت مامان!!!
«سرتق کوچولویی» زیر لب زمزمه کرد و کنار ته روی کاناپه نشست.
کیم ته چتری های بنفش رنگ جینی رو بهم ریخت: تو نمیخوای ازم تشکر کنی؟؟
و به باکس های رنگی رنگی شکلات و پاستیل روی میز _ که جین هوس کرده بود_ اشاره کرد.
خب اون اصلا انتظار لب های پرستیدنی همسرش رو لب هاش و آغاز یه شب هات روی کاناپه ی پذیرایی رو نداشت.
__________________________________
*درخواستی*شرمنده بابت تاخیر...امروز دو تا امتحان داشتمT_T
شات بعدی هوپکوک عه*_*
منتظرش باشین.ووت ها خیییلیییی کمهT_T
DU LIEST GERADE
BTS Fun
Kurzgeschichtenتوییت و وانشات فلافی و فان و اسمات از هفت تن بنگتن با ما خشتک بپارانید درخواستی هم پذیرفته میشه جینگولا