Dreamers Tour (HARRY STYLES)

به آخرین برنامه خوش اومدی_39

خداحافظی نکن..این کلمه ی تلخ و ستمگر ترک های پوسیده ی روحم رو تازه میکنه..
خداحافظی نکن..چون خداحافظی یعنی جدایی ابدی و گذشتن از تو..
خداحافظی نکن..بزار آخرین دیدار با خیال خوشِ دلم به پایان برسه..

دستمو زیر چونه‌م گذاشته بودم و با علاقه به حرکت انگشت های ماهر میچ روی سیم های گیتار الکتریک نگاه میکردم.نوای نوت های سبک و سنگین پشت هم گوشمو نوازش میکرد.

چشمام با لذت بسته شد و همراه ملودی زیرلب زمزمه کردم.همیشه طوری آهنگ میزنه انگار اولین نوازنده ی هستی بوده!

"خدا اگر چند سال قبل میدیدمت قطعا عاشقت میشدم"

میچ در جوابم خنده ی نرمی کرد و گونه هاش به سرخی کشیده شد.صبر کن ببینم پسر آروم و درون گرای ما از حرفم خجالت کشید؟!..

"اگر چند سال قبل منو میدیدی هیچ کدوم اینا اتفاق نیوفتاده بود..من توی یه پیتزا فروشی کنار فر در حال پختن پیتزا بودم"

"امم من پیتزا هم دوس دارم چه بهتر که طرف مقابلت هر شب واست پیتزا بیاره"

همونطور که دستام زیر چونم قرار داشت شونه بالا انداختم و بیشتر اذیتش کردم.دوباره به خنده افتاد و موهامو بهم ریخت.

"از دستِ تو"

سرمو از دسترسی دستاش به عقب بردم و نفس بلندی کشیدم.نمیتونم بگم چقدر دلم برای این لحظه های شیرین تنگ میشه..سپری شدن این روزها برام سخته و سعی میکنم با وقت گذروندن بیشتر همراه بچه ها و اعضای تیم خودمو سرگرم کنم.

دارم همه ی دلتنگی هایی که از این تجربه ی بزرگ در آینده ممکنه به سراغم بیاد رو جبران میکنم.

به گیتار زدن و موسیقی میچ گوش میدم.با کلر پیانو میزنم و به خرید میرم،هر از گاهی با سارا درام کار میکنم و صورت درخشنده‌ش رو میبینم.در آخر خوشگذرونی ها و خنده های از ته دلم برای آدام میمونه و دورهمی های دخترونه با سارا و کلر یا جمع پنج نفره ی خودمون.

همه ی اونا بخش بزرگی از تغییر مسیر زندگی من بودن و میدونم پایان راه من جداست.دل کندن چقدر سخته،به این فکر میکنم اگر جای چند ماه چندین سال باهاشون بودم اونوقت قرار بود چطور جدا بشم!

اما این بین یک نفر هست و من هیچ فرصتی با اون ندارم..

~لس آنجلس 14 جولای کشور آمریکا
[آخرین اجرای کنسرت-ساعت 20:57 PM]

گاهی اوقات ثانیه ها بیرحمانه روی هم پا میذارن تا سریع تر زمان رو به پایان برسونن!

با گذر هر دقیقه و هر ثانیه دلهره ی سهمگینی توی دلم جاری میشد.چون میدونستم این آخرین اجرای توره و کاری از دستم ساخته نیست..نمیتونم زمان بیشتری به این لحظه ها بدم.

چراغ ها خاموش شد و نوبت به آخرین آهنگ رسید.
همیشه آخرین آهنگ کیوی بود اما ظاهرا امشب با همه ی شب ها فرق داشت چون شب نهایی بود.