♤ 22 ♤

1.4K 325 312
                                    

+he's a monster, how can you call him an angel?

-The thing is, you're not me

+اون یه هیولاست چطور فرشته صداش میکنی?

-مسئله اینه که تو , من نیستی .

VOTE 🌟

...........................

لویی پلک هاشو باز کرد  نگاهی به اطراف انداخت , خواست ازجاش بلند شه ولی سرش گیج رفت و سریع روی تخت نشست

دستشو به پیشونیش گرفت اینبار آروم تر بلند شد , نگاهی به پاهای لختش کرد فقط یه لباس بلند که تا زانوش , تنش بود

در اتاق و باز کرد که جیک با یه سینی که ظرف های نقره ای روش چیده شده بودن جلوی در ایستاد

:هی لویی , بهتره برگردی تو اتاق

:چرا من اینجام , بقیه کجان ? میشه بگی چقد خواب بودم ?

جیک لبخندی زد

:دستم درد گرفت لویی بدار بیام تو بعد برات توضیح میدم

لویی دستپاچه از در فاصله گرفت

:ببخشید بیا تو

جیک وارد اتاق شد و سینی رو روی میز گذاشت , شروع کرد به چیدن وسایل

:اول از همه از دیشب تا الان که ساعت 5 عصره خواب بودی البته صبح وقتی دکتر اومد بیدار شدی ولی گیج بودی و مثل اینکه یادت نیست

کمی از آب پرتقال داخل لیوان ریخت و لویی که مشغول شستن دست و صورتش بود از روشویی بیرون اومد

:بقیه هم رفتن سراغ الساندرو و میراث استایلز ها , البته خبر رسیده گلن جانسون خیانت کرده و الساندرو فرار کرده

:الساندرو ? یعنی نتونستن بگیرنش?

:مثل اینکه اقای استایلز دنبالش رفته ولی فعلا خبری به من نرسیده

:ادوارد ? حالش خوبه?

جیک خواست در فلزی روی سوپ رو برداره که با شنیدن اسم ادوارد دستش رو دستگیره خشک موند

:تو ... این اسم و چطور میدونی?

:آ.... نمیدونستی?

جیک مکثی کرد و بعد در رو برداشت

:به هر حال دیگه مهم نیست , از دیشب همه متوجه شدن که ایشون زنده هستن

:چرا تا الان مخفی بود ?

:خب کسی که این گنگ و بوجود آورد جد ایشون بود , اونا اول تو سیسیل بودن ولی بخاطر ازدواج مادرشون با یه آمریکایی بخش هایی از گنگ به آمریکا هم رسید , اونها بیشتر جذب اینجا شدن و مرکزیت قدرت داشت جا به جا میشد که استایلز بزرگ ترور شد , بعدش همسرشون الیزابل مونتری رئیس گنگ شدن اما چند ماه طول نکشید که توی آتش سوختن و چون ادوارد خونه بود اونها فکر کردن اونم سوخته

LET ME FOLLOWWhere stories live. Discover now